"آندرس" با پایان یافتن ازدواجش و انزوای احساسی اش، با زوجی که دچار مشکلات روحی و روانی هستند آشنا می شود. در این حین او با "آنا" که در غم از دست دادن همسر و پسرش قرار دارد آشنا می شود. آن دو عاشق هم می شوند، اما...
"مگی" پس از جا ماندن از قطار با "دیوید" آشنا شده و شب را به همراه او می گذراند.آنها که پولی ندارند وارد یک کلبه تابستانی می شوند.مالک کلبه پیشنهاد اجاره به آنها را می دهد اما انگیزه دیگری دارد.در زندگی مشترک آنها باید با گذشته خود روبرو شده و با همسایه ها و مقامات روبرو شوند...