

جیمی نویسنده بریتانیایی جسور و بی پروایی است که به همراه دوستش ادگار در لس آنجلس زندگی می کند و برای نوشتن رمان جدیدش با مشکلات زیادی رو به رو است او که در گذشته زندگی مشترک ناموفقی را تجربه کرده است داشتن چنین روابطی را بی حاصل و فاجعه بار می داند با این حال حضور او درمراسم عروسی معشوقه سابقش و بیان نظراتش درباره او و زندگی مشترک نتایجی بیش از پرت شدن تحقیرآمیز به بیرون از جلسه را برایش به ارمغان می آورد چرا که بیان این سخنان باعث آشنایی او با گرچن می گردد. گرچن زن جوان بدبین لجباز و دو رویی است که در صنعت موسیقی مشغول به فعالیت است و از اینکه هرگز در هیچ رابطه جدی نبوده است کاملا راضی و خوشحال است.بدین ترتیب اخراج از مراسم عروسی باعث آغاز رابطه پیچیده و عجیبی بین جیمی و گرچن می گردد و...

جسیکا آلسون به همراه خواهرش سارا برای دیدن کنسرت کریستوفر وایلد به لس آنجلس می روند، کریستوفر خواننده بسیار خوبی است و همه برای دیدن او به لس آنجلس آمده اند. در حالی که سارا آرزوی دوست شدن با کریستوفر را دارد، جسیکا توجهی به او ندارد و تنها به اصرار خواهرش به این کنسرت آمده اما به طور اتفاقی با کریستوفر برخورد می کند و رفته رفته به هم علاقه مند می شوند. جسیکا بعد از برگشت از لس آنجلس در تلویزیون ملی مشاهده می کند که کریستوفر که فردی مشهور است به خاطر زیر سوال نرفتن خود بخاطر ارتباط با فردی معمولی دوستی خود را با او انکار کرده و ادعا بر این دارد که هرگز با او ملاقاتی نداشته...