

داستان سریال حول افراد خانواده ای به نام لِین است که در جامعه ای زندگی می کنند که در آن فضایی اعتقادی در حال شکل گیری می باشد. افراد این خانواده همچون جامعه ی اطرافشان باید با مسائلی همچون “ازدواج” ، “قدرت” و “ایمان” مواجه گردند. هر قسمت از سریال نگاهی عمیق به تفاوت انتخاب بین زندگی ای که دارند و زندگی که می خواهند داشته باشند ، خواهد داشت…


داستان سریال به رخ کشیدن قدرت میان دو شخص با نفوذ و پرقدرت از دو قطب قانون گذاران و سرمایه گذاران در دنیای امروزه میباشد. دادستانی زیرک و بلندپرواز بنام چاک رودز که سخت به دنبال گیرانداختن و رسوا کردن یکی از بزرگترین و بانفوذترین صندوق داران مالی شرکت های وال استریت در نیویوک بنام بـابی اکسلراد میباشد.


داستان سریال که راوی ماجراهایی پس از فیلمی با همین نام می باشد (Limitless ۲۰۱۱)، حول شخصیت فردی به نام Brian Finch که با این دارو جذاب اما بسیار پردردسر که باعث شده تمام چیزهایی که تاکنون خوانده، نوشته یا تجربه کرده است را به یاد آورد متمرکز شده که بروز مجموعه حوادثی او را به همکاری با FBI و افسری به نام Rebecca Harris برای حل پرونده های پیچیده این سازمان می کشاند. اما این همه ماجر انیست و افراد دیگری نیز به دلایل متفاوت در صدد استفاده از نیروهای حاصل از این دارو می باشند...


داستان سریال مربوط به دختر زیبایی به اسم جین است که به صورت برهنه در میدان تایمز رها شده است. بدن وی پر از خالکوبی های مرموز و پیچیده است که توجه سایرین را به خود جلب میکند. جین هیچ چیز به خاطر نمی آورد از اینکه چطور این بلا سر او آمده و کار چه کسی بوده است. او نه تنها این حوادث را به یاد نمی آورد بلکه نمیداند چه کسی است و چه گذشته ای دارد. اما یک چیز قابل توجه در خالکوبی های او وجود دارد. در پشت گردن او نام کرت ولر مامور اف بی آی خالکوبی داده شده است. جین، بازرس ولر و سایر مامورین اف بی آی به سرعت در می یابند که هر نشانی که روی بدن جین قرار دارد یک سرنخ برای حل بحران هویت اوست و نشان میدهد که او چه کسی است...

فیلم Run All Night درباره یک گانگستر بروکلین و یک قاتل حرفه ای با نام جیمی کانلن می باشد که با نام مستعار “قبرکن” (The Gravedigger) نیز شناخته می شود. جیمی که در سن ۵۵ سالگی مشکلات بسیار زیادی دارد ، او توسط گناهان گذشته اش آزار داده می شود و همچنین یک کاراگاه پلیس سمج سی سال است که به دنبال گرفتن او می باشد. حال زمانی که...


Kimmy که به همراه چهار دوست خود برای مدت پانزده سال در یک پایگاه زیر زمینی در ایندیانا تحت لوای فرقه ای آخرالزمان گرا به دور از تکنولوژی های نوین زندگی کرده است توسط پلیس نجات داده می شوند و پس از آنکه تبدیل به تیتر یک رسانه ها می شوند جهت حضور در برنامه تلویزیونی پر بیننده ای به نیویورک دعوت می شوند.اما Kimmy که سال های زیادی از زندگیش را از دست رفته میبیند پس از برنامه از بازگشت به ایندیانا خودداری کرده و تصمیم می گیرد تا با گشت و گذار در نیویورک علاوه بر گذراندن دورانی خوش با تغییرات دنیا در این سال ها آشنا شود.ولی مشکل از جایی شروع می شود که او در این دنیای غریبه برای ادامه زندگیش به شغلی و محلی برای خواب نیاز دارد اما آشنایی و هم خانه شدن او با مرد عشق بازیگر شدنی به نام Titus او را در مسیر جدیدی قرار می دهد.