یک خانواده برای تعطیلات به یک پناهگاه دور افتاده میروند اما وقتی متوجه میشوند جزیرهای که در آن هستند توسط یک قاتل زنجیرهای اشغال شده، همه چیز به طور غیرمنتظرهای تغییر میکند.
یک کهنه سرباز فنلاندی تکه ای طلا در بیابان لاپلند پیدا میکند، اما در مسیر بازگشت به شهر، سربازان نازی تحت فرماندهی یک افسر سادیسمی اس اس به او حمله میکنند...
یک رستوراندار که قبلاً فروشنده بوده و با برنده شدن در بازی پوکر صاحب ثروت شده است با یک پناهنده سوری که بتازگی به فنلاند آمده، دوست می شود و به او پیشنهاد کار و سرپناه می دهد...