
سرهنگ رینولدز به همراه تیمی از دانشمندان به کار خود برای زنده کردن مردگان جهت استفاده های نظامی ادامه می دهند. وقتی او با پسرش کرت بحث می کند او به همراه دوست دخترشجولی با موتور سیکلتی به پا فرار می گذراند اما بر اثر حادثه ای جولی می میرد. کرت بدن او را به آزمایشگاه برده و...

لس آنجلس، سال ۱۹۹۷. «کارآگاه هريگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در ميانه ي زدو خورد شديد بين دارو دسته ي قاچاقچي هاي جاماييکايي و کلمبيايي گير افتاده اند. هنگام درگيري با دارو دسته ي کلمبيايي ها، موجود مرموزي وارد صحنه مي شود و قاچاقچي ها را قتل عام مي کند. جاماييکايي ها با استفاده از اين فرصت، به رئيس قاچاقچي هاي کلمبيايي حمله مي کنند ولي آنان نيز به دست آن موجود نيمه نامرئي به قتل مي رسند...

جنگ جهانى دوم. »چارلى مديسن« (گارنر)، ناخدا سوم امريكايى كه در انگلستان زندگى آرامى را مىگذارند، با بيوهى انگليسى جوانى به نام »اميلى« (اندروز) آشنا مىشود و با او قرار ازدواج مىگذارد. اما او را به مأموريت خطرناكى مىفرستند به اين اميد كه نخستين فردى كه در اوماهاى نورماندى كشته مىشود يك »سرباز« نيروى دريايى باشد...