جسی (گروئنینگ) برای حفظ سنت دیرینه‌ی المپیک کریسمس خانواده‌شان، به دروغ ادعا میکند که قصد دارد فردی را به این جشن دعوت کند. او این کار را انجام میدهد تا از لغو این مراسم خانوادگی جلوگیری کند.
درست قبل از کریسمس، مری آن دختری را به فرزندی قبول میکند تا به تنهایی بزرگ کند. او و نوزاد به دلیل هوای بد ، کریسمس را در شهر بتلهم پنسیلوانیا گیر می‌کنند. تنها گزینه او وقتی مسافرخانه پر است، ماندن نزد جو، برادر صاحب مسافرخانه است...
جوردین پس از چندین شکست به خانه باز می‌گردد و در جشن سالانه شهر با پسری آشنا می‌شود، اما قبل از اینکه نام او را بفهمد، در میان جمعیت سانتاکلوزها از هم جدا می‌شوند....
مگان برای گرفتن شغل مورد علاقه‌اش در یک شرکت غذایی، تصمیم می‌گیرد شیرینی‌پزی یاد بگیرد و برای این کار از یک نانوای حرفه‌ای کمک می‌گیرد.
گاران بخشی از یک گروه قاتل بین‌المللی است که قرار است خطرناک‌ترین قاتل جهان را از بین ببرند، اما متوجه می‌شوند که در واقع آنها کسانی هستند که شکار می‌شوند...
هنگامی که نامزد فرانچسکا فرانکی کوئین، بازپرس خصوصی به قتل می رسد، خواهرش او را استخدام می کند تا قاتل را پیدا کند. فرانکی باید با وین، کارآگاه محلی که به این پرونده منصوب شده، کار کند...
یک افسر پلیس مدت کوتاهی پس از اینکه یک بیمار را به بیمارستانی مشکوک تحویل میدهد، شروع به تجربه رویدادهای ترسناک و عجیبی میکند که بنظر می آید به گروهی از شخصیت های نقاب دار مرموز ربط دارد...
یک دانش آموز دبیرستانی دست و پا چلفتی باکرگی اش را درست قبل از اینکه پدر و مادرش و فرقه شیطانی‌شان او را قربانی شیطان کنند، از دست می دهد...
سریال درباره ی دختری جوان به نام ماری استوارت (Mary Stuart) ملکه اسکاتلند هست. ماری نوجوان یک ملکه خودکام ، زیبا و احساسی است که تازه به قدرت رسیده. او همراه با ۳ دوست صمیمی خودش به فرانسه فرستاده میشه و برای تضمین اتحاد استراتژیک اسکاتلند ، با فرانسیس پسر جذاب پادشاه فرانسه نامزد میکنه ولی این پایان بازی نیست و داستان به سیاست و دین و برنامه هایی که به احساس و قلب ربطی نداره کشیده میشه...
