
در کشوري در آسياي جنوب شرقي، يک نظامي نيمه ديوانه به نام «ژنرال بيسون» (جوليا) گروهي از امريکايي ها را به گروگان گرفته است. سه گروه در پي نفوذ به مقر اين ديکتاتور هستند: «سرهنگ کاماندو، ويليام گيل» (وان دام) و يک گروهان نظامي؛ يک گروه تلويزيوني به سرپرستي قهرمان ورزش هاي رزمي، «چون لي» (ون) که قصد گرفتن انتقام قتل پدرش را از ژنرال دارد؛ و دو مأمور اخراجي سازمان سيا که هر دو قهرمان ورزش هاي رزمي هستند...

«گومس آدامز» (جوليا) با همسرش، «مورتيشا» (هيوستن)، دو فرزندش، «ونزدي» (ريچي) و «پوگسلي» (ورکمن) و مستخدمان وفادارش، «تينگ» (که دستي بريده از مچ است) و «لورچ» (استرويکن)، زندگي نامتعارفي را در قصري عجيب و غريب مي گذرانند. «گومس» به دنبال «فستر»، برادر گم شده اش است و وکيل حقه باز خانواده (هدايا) مي کوشد مردي به نام «گوردون» (لويد) را به جاي «فستر» جا بزند و املاک «آدامزها» را تصاحب کند.

منطقه ي ساوت بي، لس آنجلس. «ديل مکاسيک» (گيبسن)- که روزگاري قاچاقچي مواد مخدر بوده و حالا تلاش مي کند زندگي شرافتمندانه اي داشته باشد- مي پذيرد تا در مورد يک معامله ي مواد مخدر به دوست وکيلش، «اندي لنرد» (گراس) کمک کند. «رابط» آنان در اين ماجرا، «نيک فرشيا» (راسل) مأمور مخفي دايره ي مواد مخدر و دوست قديمي «مکاسيک» است، که اجازه مي دهد «مکاسيک» فرار کند...