داستان درباره دو همسایه، نیل و اسکات، است که به دلیل اختلافات شخصی دائماً با هم درگیر هستند. از طرفی، خانواده‌ای جنایتکار به نام برنان قصد دارد تا همه خانه‌های این خیابان را سرقت کند. به نظر می‌رسد که این دو ماجرا به زودی به هم گره بخورند و اتفاقات هیجان‌انگیزی را رقم بزنند.
داستان یک دهکده خیالی کوچک در انگلستان که یک روز کامل در معرض حضور بیگانگان قرار می گیرد.
داستان فیلم در مورد دو زن کلاهبردار است که برای گول زدن یک پسر جوان ثروتمند با هم رقابت می کنند...
پیتر، شریک زندگی جدیدش، کتی، و پسرش جان از اولین تعطیلات مشترکشان در فرانسه به خانه بازمی گردند. سامی، یک پناهنده سوری، در صندوق عقب ماشین آنها پنهان شده است.
داستان فیلم در مورد زنی است که تجربیتاش را درباره‌ی سرطان در یک وبلاگ ثبت می کند...
داستان مینی سریال از این قرار می باشد: روزی که "تام پارفیت" پیرمرد هشتاد ساله، به خواست خودش به خانه سالمندان میرود، شاهد مرگ فجیع یکی از مسئولین آنجا میشود در حالیکه تام همان روز در گوشه‌ای از اتاق با مشاهده‌ی عکسی پاره جمله‌ی عجیبی بر زبان می‌آورد...
این سریال در هر قسمت از خود با داستان های فوق العاده زیبا و متفاوت سعی دارد اعتراضی نسبت به پیشرفت روز افزون تکنولوژی و اعتیاد مردم به آنرا نشان دهند که بصورت روز افزون در حال پیشترفت در زندگی انسان هاست...
جورج یک کارگر ساده آمریکایی است که متوجه می شود دارای نیروی ویژه ای است که از راه آن می تواند با ارواح مردگان ارتباط برقرار کند. از همین رو او یک وب سایت راه اندازی می کند و از این راه به افرادی که قصد دارند تا با درگذشتگان خود ارتباط برقرار کنند کمک می کند. اما اوضاع کمی پیچیده می شود هنگامی که جورج با زنی از فرانسه به نام ماری و پسرکی به نام مارکوس از لندن آشنا می شود که هر یک به شکلی مرگ را از نزدیک درک کرده اند و این گونه است که هر سه نفر دچار تغییری اساسی در باور خود نسبت به مرگ و آخرت می شوند…
«پاپي» (هاوکينز)، زن مجرد سي ساله اي خوش و سرحال است که در مدرسه ي ابتدايي درس مي دهد و از هر فرصتي و برخورد با هر کسي براي پر کردن زندگي خود بهره مي برد...