
«جیمیمارکم» (پن)، «دیو بویل» (رابینز) و «شان دیواین» (بیکن) با هم بزرگ شده اند. یک حادثه ی تراژیک – قتل دختر نوزده ساله ی «جیمی» – آن سه دوست را دوباره گرد آورده است. «شان» که حالا کارآگاه پلیس است میکوشد تا به هر ترتیبی که شده به «جیمی» کمک کند پرده از راز قتل بردارد. اما هرچه روند تحقیقات به پیش میرود، «دیو» بیش تر در مظان اتهام قرار میگیرد. به خصوص که «دیو» خود در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بوده…

«مايکل فلگيت»، جوان انگليسي مقيم منهتن، يک شرکت موفق حراج اشياي هنري کم ياب و با ارزش را مي گرداند. وقتي «مايکل» با «جينا» آشنا مي شود، بلافاصله از او خوشش مي آيد و سه ماه بعد از او تقاضاي ازدواج مي کند. اما «جينا» مي گويد که به خاطر خانواده اش، «مايکل» هرگز نبايد ازدواج با او را به ذهن خود خطور دهد. کمي بعد «مايکل» به مشکل خانواده ي «جينا» پي مي برد: «فرانک»، پدر «جينا»، يک سردسته ي مافيايي است...

«کوین لومکس» (کیانو ریوز) یک وکیل مدافع جوان، بیباک و شکست ناپذیر ساکن شهری کوچک در فلوریدا است. او توسط قدرتمندترین شرکت حقوقی دنیا در نیویورک استخدام می شود و با وجود مخالفت مادرش که نیویورک را شهری پر از فساد می داند پیشنهاد کار را پذیرفته و بهمراه همسرش به نیویورک می رود. اما بزودی ...