

“گلدبرگز” مطمئنا یک خانواده دوست داشتنی است ! مادری مغرور ، پدری خشن ، خواهری افتضاح ، برادری با حس های پوچ (سندروم فرزند وسط) و کوچیک ترین عضو یعنی “آدام” که به فیلم برداری علاقه دارد ، همچنین پدربزرگ خانواده ، مرد پرتنش گروه . حال تصور کنید گرد هم آمدن این خانواده هفت بیجار را در این سریال …. !

مراسم ازدواج نیتا با حادثه عجیبی بر اثر سقوط سنگ انجام نمی گیرد. نیتا که پریشان شده نزد جادوگر قبیله می رود تا علت حادثه را دریابد. جادوگر به او می گوید که چون او در کودکی از کینای خرس طلسمی را گرفته است، او نمی تواند با کس دیگری ازدواج کند مگر اینکه ظرف مدت ۳ روز آن طلسم را به اتفاق کینای در بالای آبشار کوکانی بسوزاند. نیتا موفق می شود کینای را پیدا کند اما آنان برای رسیدن به بالای آبشار و سوزاندن طلسم راهی سخت در پیش دارند.

دنی از زمان کودکی احساس برتری نسبت به برادرش کوین، یک ستاره فوتبال سابق داشته است. دنی در یک پمپ بنزین کار میکند و کوین نیز مربی یک تیم فوتبال محلی است. زمانی که دختر دنی سعی میکند وارد آن تیم شود، کوین و دیگر اعضای تیم او را پس میزنند و همین مسئله موجب میشود تا دنی به فکر تشکیل یک تیم برای رقابت با آنها بیافتد...

بدراک، دو ميليون سال پيش از ميلاد. «فرد فلينت استون» (گودمن) در يک معدن سنگ کار مي کند. «فرد» مدير اجرايي معدن مي شود، زندگي مرفهي به هم مي زند و کارگردان را اخراج مي کند. نارضايتي ها بالا مي گيرد و پاي پليس به ميان کشيده مي شود. اما سرانجام معلوم مي شود که همه ي توطئه ها و دردسرها زير سر سرکارگر معدن بوده است...

مجري شاد و شنگول برنامه ي هواشناسي تلويزيون، «هريس ک. تلميکر» (مارتين) را از کار اخراج مي کنند و در ضمن پي مي برد که محبوبه اش، «ترودي» (هنر) به او بي وفايي مي کند. با اين همه، پس از چندي به «سارا» (تنانت) علاقه مند مي شود. «سارا» روزنامه نگاري انگليسي است که به کاليفرنيا آمده تا مقاله اي در باب سبک زندگي لس آنجلسي بنويسد...