
توکا کشاورز متوسط (کمی منحرف) شما در روستای چزا است. در حالی که او رویای قهرمان شدن و بدست آوردن دختر را در سر می پروراند، قهرمان واقعی، Sion، در حال مبارزه با شیاطینی است که تهدید به حمله به جهان هستند! اما یک روز توکا به طور تصادفی قهرمان را می کشد...؟! با مرگ قهرمان افسانه ای، کی قرار است دنیا را نجات دهد؟! توکا به سرعت جسد سیون را دفن می کند تا شواهد را پنهان کند، اما روز بعد از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که دیگر در بدن خودش نیست...!!


هایاتو پس از به ارث بردن کافه شکست خورده مادربزرگ مرحومش، آن را به عنوان یک مزاحم می بیند و قصد دارد آن را با پولی سریع بفروشد. تا اینکه متوجه می شود پنج دختر زیبا در آنجا اقامت دارند! وقتی از او التماس میکنند که کافه را باز نگه دارد، هایاتو با اکراه تسلیم میشود. آیا او میتواند در حالی که زندگی با این زنان سرکش را یاد میگیرد، مغازه کنار دریا را مدیریت کند؟

لیزا لونا یک بیگانه است که می خواهد با اولین نگاهش زمین را نابود کند. اما این سیاره چیزهای خوب زیادی دارد و حیف است که آن را بررسی نکند. بنابراین، زمین از نابودی در امان می ماند و بیگانه شروع به پرسه زدن در اطراف مکان ها می کند. به زودی، لیزا به یک کافه گربه سر میزند، جایی که با موجوداتی روبرو میشود که فراتر از درک او هستند.


یک دختر تنها و غمگین کلاس پنجمی هدف قلدری و متلک بی امان همکلاسی هایش قرار می گیرد - یعنی تا زمانی که یک بچه جدید به صحنه می رسد. تاکادای دوستانه به همان اندازه که خوش نیت است نادان است، اما به نوعی توانایی جادویی را دارد که شروع به بیرون کشیدن "گریم ریپر" نیشیمورا از پوسته اش کند. وقتی دانشآموزان دبستانی تمام لذت تابستان دوران کودکی را با هم تجربه میکنند - از رفتن به استخر گرفته تا چیدن گل آفتابگردان تا تماشای آتشبازی - یک دوستی غیرعادی شکوفا میشود!

زمانی مردی بود که به دنیای دیگری احضار شد و آن را نجات داد. البته او در آنجا بسیار محبوب شد و به یک isekai-normie تبدیل شد. با این حال، آن مرد در "تله" افتاد و به زور به دنیای اصلی خود بازگردانده شد. علاوه بر این، او باید از کودکی دوباره شروع می کرد! این داستان قهرمان سابق بسیار خارقالعادهای است که بهعنوان یک دبیرستانی غمگین زندگی میکرد، زیرا در یک تحول بسیار غیرمنتظره بار دیگر به همان دنیای دیگر احضار میشود!


در سال ۲۰۲۴، جهان سقوط کرده است. هیولاهای گروتسکک در میان ویرانه های ژاپن کمین می کنند، در حالی که افراد باقی مانده برای زنده ماندن هر آنچه را که می توانند کنار هم می تراشند. کیروکو، دختری عجیب و غریب در ناکانو، آرزوی مرگ زن مرموز را می پذیرد تا پسری به نام مارو را به مکانی به نام بهشت ببرد. مارو متقاعد شده است که پسری در آنجا خواهد بود که دقیقاً شبیه او است.

در دنیایی که شیاطین از طریق دروازههای جهان به آن هجوم میآورند، انسانها به رهبری فرقه کوه آرکهان و آکادمیهای دائو از خود دفاع میکنند. منگ چوان، یک جنگجوی جوان با گذشتهای دردناک، به دلیل فداکاری مادرش، مصمم است شیاطین را نابود کند. او برای آموزش و منابع به فرقه کوه آرکهان میرود و از مهارت خود در شمشیربازی سریع و علاقه خود به نقاشی برای قدرتمندتر شدن استفاده میکند. این داستان جذاب، سفر منگ چوان را روایت میکند که در کنار انسانهای همکارش با شیاطین میجنگد.