
داستان دربارهی پرندهای پا دراز است که بر فراز دریاچهای در حال پرواز هست و چند ماهی شکار می کند. او یک ماهی نارنجی درخشان را میبیند و تلاش بیهودهای میکند تا او را شکار کند. صبح روز بعد او دوباره ماهی را تحت نظر میگیرد اما این بار مهارت عجیب ماهی در خلق رنگینکمان توجه او را جلب میکند و…

داستان این انیمیشن بین دو گروه عجیب و غریب اتفاق می افتد. یک دسته، کوتوله هایی هستند که وظیفه محافظت از زمین را دارند و از سال ها پیش به صورت نسل در نسل این وظیفه را بر عهده داشته اند که نام آنها گنوم می باشد. دسته دیگر بی مصرف ها هستند که از همه چی مصرف می کنند! و نابود میکنند که نام آن ها Trogg است. داستان از آنجا آغاز می شود که کلوئه دختر باهوش دبیرستانی وارد خانه جدیدش می شود و باید موقتا چند روز دور از خانواده آنجا زندگی کند. ابتدا او در محض ورود با عروسک کوتوله ها یا همان گنوم روبروی می شود و همه چیز برایش عادی به نظر می رسد تا به مرور زمان متوجه وقوع اتفاقات عجیبی در آن خانه می شود و...


یک کشیش زنِ جوانی، گروهی از مبارزین را به دور خود جمع کرده است و به ماجراجویی های مختلف پا می گذارد اما روزی از روزها با دردسری بزرگ در میدان جنگ مواجه می شوند و درست زمانی که نبرد را شکست خورده تصور می کنند «قاتل گابلین ها» به نجات آنها می شتابد و آنها را از مخصمه نجات می دهد. او کسی است که زندگی خود را وقف نابودسازی گابلین ها کرده است و به هر نحوی که ممکن است این کار را انجام می دهد. اما حال آوازه او در سرزمین های مختلف پیچیده است و هر آن ممکن است گابلین قدرتمند و یا دشمن جدیدی به سراغ او بیاید.


سندرم بلوغ، سندرمی مرموز که کسانی را که به سن بلوغ رسیده باشند را تحت تاثیر قرار می دهد. مثلا، دختری ناگهانی در برابر ساکاتا آزاساگاوا ظاهر شد. دختر که هویت واقعی او می ساکوراجیما، فردی مشهور که فعلا یک دانش آموز دبیرستانی معمولی است. یه دلایلی، زیبایی او به چشم بقیه نمیآید. حین کشف راز پشت این اتفاق، ساکاتا احساسات خود را به می بیان میکند. در شهری که آسمانها و دریاها میدرخشند، ساکاتا معنای حقیقی برخورد خود با دخترک را درک میکند.

داستان انیمیشن بر روی یک یتی (موجود افسانهای در کوههای هیمالیا) دانشمند به نام میگو تمرکز دارد که متقاعد شده است موجودات نادری که با نام «پاکوتاهها (انسانها)» شناخته می شوند، واقعاً وجود دارند. بعد از اینکه میگو بصورت اتّفاقی با یک پاکوتاه برخورد میکند، او این موضوع را در میان همنوعان خود مطرح میکند امّا هیچکدام حرفهای او را باور نمیکنند. طولی نمیکشد که میگو تصمیم میگیرد تا به تنهایی به جستجوی پاکوتاهها بپردازد. این موضوع در نهایت باعث میشود تا زندگی آرام و بهدور از دغدغهٔ یتیها به سمت دنیایی پر سروصدا و شلوغ کشیده شود...