
پیتکا ( میرز ) ، آمریکایی الاصلی است که خارج از کشورش و توسط معلمان مذهبی هندی تربیت شده است و حالا به کشورش برگشته است. اولین مسئله ای که باید آن را حل کند، مشکلات روابط عاطفی اش و متعاقبا مشکلات یک ستاره هاکی است که همسرش او را برای رسیدن به رقیب دیگری درست قبل از مسابقات قهرمانی NHL ترک کرده است...

نيويورک، قرن بيست و يکم. دغدغه ي موفقيت در کار چنان ذهن «کيت مکي» (رايان) را اشغال کرده که ديگر فرصتي براي عشق و عاطفه برايش نمانده است. محبوب سابق او «استوارت» (شرايير) که دانشمندي نابغه است، پنجره اي رو به زمان باز مي کند و در نتيجه «ليوپولد» (جکمن)، اشراف زاده ي بريتانيايي، به زمان حال منتقل شود. چندي نمي گذرد که «کيت» و «ليوپولد» به يک ديگرعلاقه مند مي شوند.

ده سالي مي شود که «تام» (دمپسي) و «هانا» (ماناگن) دوستي افلاطوني دارند. تا اين که «هانا» نامزد مي کند و از «تام» مي خواهد تا نقش «همراه اصلي» را در عروسي او به عهده بگيرد. حالا «تام» به خود مي آيد و اين نقش را مي پذيرد تا بتواند در فرصت باقيمانده عروسي را برهم بزند و «هانا» را براي خودش داشته باشد...