

Hong-do در یک برند کوچک مد به عنوان دستیار کار می کند. او به تنهایی تمام کارهای سخت را تحمل می کند و رویای خود را برای تبدیل شدن به یک طراح مد مشهور دنبال می کند. با این حال، او مورد خیانت دوست پسرش قرار می گیرد و حتی طرح هایش توسط یک همکار ارشد سرقت می شود. در این لحظه ناامید، مردی خوش تیپ ظاهر می شود و به او دست می دهد. این یون بوک است که سالها پیش یک بار طراحی را به او آموزش داد. او از نوادگان یک خانواده اصیل در "روستای سئونگسان" است، جایی که سنت "سلسله چوسون" در آنجا موفقیت آمیز است. او به سئول آمد تا دارایی های فرهنگی دزدیده شده را به روستا بازگرداند. از آنجایی که او به طور تصادفی در همسایگی هانگ دو زندگی می کند، آن دو به هم نزدیک تر می شوند. هونگ دو مجذوب یون بوک می شود زیرا او تنها کسی است که با او بی ادبانه رفتار نمی کند، اما از او فاصله می گیرد.

چارلی کانتیلینی که زن جوان و خوش قیافه ای است تاکنون در برقراری روابط رمانتیک با مردان موفق نبوده اما یکروز در یک فروشگاه با مردی به اسم کوین آشنا می شود . چارلی احساس می کند که کوین همان مرد کامل و ایده آلی است که او را خوشبخت می کند . کوین هم از چارلی خوشش آمده و تصمیم می گیرد با او ازدواج کند و بهمین خاطر چارلی را به خانه شان می برد تا با مادرش ویولا آشنا شود . اما ویولا از همان برخورد اول از چارلی خوشش نمی آید و معتقد است او لیاقت همسری پسرش را ندارد...