
مسينا، سيسيل. «دون پدرو» (واشينگتن) و مردانش پيروز مندانه از جنگ باز مي گردند. دوستان نزديک «دون پدرو»، «کلوديو» (لنرد)، «بنديک» (برانا) و برادر ناتني «دون»، او را هم راهي مي کنند. «بي يتريس» (تامپسن)، خواهرزاده ي فرماندار مسينا و «بنديک» به هم قول مي دهند که هرگز ازدواج نخواهند کرد. او «دون پدرو» با توطئه چيني مي کوشد اين دو را دل باخته ي هم کند...

ايالات متحده، سال ۱۹۷۳. وقتي پخش جلسات استيضاح «نيکسن» از تلويزيون آغاز مي شود، «سام بيکلي» (پن) از رياکاري آشکار پرزيدنت، خشمگين مي شود. او پس از تماشاي گزارشي تلويزيوني درباره ي خلباني که هلي کوپترش را در زمين چمن کاخ سفيد فرود آورده، به فکر مي افتد هواپيمايي را بربايد و آن را به محل سکونت رئيس جمهور بکوبد.

پدر و مادری که کودک خود آدام را بر اثر تصادف رانندگی از دست میدهند و با اصرار از یک متخصص علوم پزشکی میخواهند فرزندشان را در فرایندی غیرقانونی و پیچیده شبیهسازی کند و او را به همان شکل که بود به آنها بازگرداند. این اتفاق میافتد، اما آدام ویژگیها و رفتارهای عجیب و غریبی از خود بروز میدهد که با شخصیت فرزندشان بسیار متفاوت است. حتی آدام در حالتی خلسه وار خود را به جای آدمهای دیگر میبیند و از مسائل و افرادی صحبت میکند که به خاطرات گذشتههای وی مربوط میشود...