
"کریستین پنمارک" ظاهرا همه چیز در زندگی اش دارد،خانه ای دوست داشتنی،همسری عاشق و بهترین دختر دنیا.اما او از کابوسی که متعلق به دوران کودکی اش می باشد به شدت رنج میبرد.دختر او کارهایی از جمله دروغ گفتن،دزدی و کاری بدتر را انجام می دهد و تنها او حقیقت را در مورد دخترش می داند و...

"اد آوری" معلم و همسری خوب دچار بیماری نادری است. او در بیمارستان بستری شده و طبق نظر پزشکان تنها چند ماه فرصت زندگی دارد. او می پذیرد در یک درمان آزمایشی شرکت کند سپس به طور معجزه آسایی بهبود یافته و به خانه نزد همسر و پسرش بازمی گردد. اما این درمان معجزه آسا تبدیل به کابوسی وحشتناک می شود...