

داستان در ارتباط با شبکه سازمان جاسوسی شوروی، "کا.گ.ب" است که در آن سالها در کشور آمریکا تارهای خود را تنیده بودند. البته این مورد دو طرفه بود و هر دو کشور فعالیت گُسترده جاسوسی را برای کسب اطلاعات از طرف مقابل انجام میدادند. یک مرد و یک زن توسط کمونیست ها انتخاب میشوند تا به ازدواج یکدیگر درآیند. آنها پیش از این هیچوقت همدیگر را ندیده اند و یا عشقی در بین خودشان حس نکرده اند اما بخاطر آرمان های شوروی باید ازدواج کرده و با نام و مشخصات جعلی گام به "ینگه دنیا"، "امریکا" بگذراند! حاصل زندگی آنها پس از سالها دو فرزند دختر و پسر است که به هیچ وجه از پیشینه والدینشان آگاهی ندارند. آنها در محیطی کاملا آمریکایی، با رویایی آمریکایی بزرگ شده اند. برنامه های آمریکایی را از تلویزیون دیده اند و به مدارس آمریکایی در فلب ایالات متحده، یعنی "واشنگتن" میروند. زندگی این جاسوسان تقریبا بصورت آرامی میگذرد تا آنکه ماموری از FBI به خانه ای در همسایگی این زوج جاسوس نقل مکان میکند و این چنین اوضاع هر روز بغرنج تر میشود. فعالیت های جاسوسی انها نیز با پیامی از سوی "کا.گ.ب" تشدید میشود. "رفقا به پا خیزید." (رفقا: اصطلاحی رایج در میان کمونیست هاست.)

آرگو، که بر پایه داستانی واقعی ( غیر واقعی) و البته محرمانه، ساخته شده در سال ۱۹۷۸ یا ۱۳۵۷ رخ می دهد و محور اصلی آن انقلاب ایران است. یک مامور CIA هنگامی که انقلاب ایران به اوج میرسد، تصمیم میگیرد در یک عملیات خطرناک شش آمریکایی که در سفارت کانادا پناهنده شده اند را از ایران خارج کند…این نسخه از فیلم حدود ۱۰ دقیقه بیشتر از بقیه ی نسخه ها است.

«مایک موریس» ( جورج کلونی ) یک سیاستمدار دموکرات است که با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری، قصد دارد با اعتماد سازی نزد مردم، خود را به عنوان کاندید رسمی حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری مطرح کند. اما او برای اینکار ابتدا می باید در شهر مهم اوهایو موفق به جلب نظر مردم شود، چراکه در این صورت شانس او برای کاندید رسمی شدن بیش از پیش خواهد شد. «استفان میرز» ( ریان گوسلینگ ) سخنگوی مطبوعاتی موریس می باشد که به شکل ماهرانه ای بر کار خود تسلط دارد. استفان با وجود اینکه پیشنهادات مشابه دیگری هم دارد اما به مایک وفادار مانده و سعی می کند تمام تلاشش را برای موفقیت او انجام دهد اما به مرور متوجه می شود همه چیز آنطور که فکر می کرده پاک نیست و ...