
دهه ۱۹۶۰، ليورپول. جاد کارگر بندر به قصد يافتن پدر گمشده اش راهي نيويورک مي شود. دست تصادف دختري زيبا به نام لوسي سر راه وي قرار مي دهد و اين دو نفر دلباخته يکديگر مي شوند. لوسي از فعالان جنبش صلح خواهي است و جاد نيز کم کم جذب ايده هاي وي مي شود. اين زوج خيلي زود تحت تاثير دکتر رابرت و آقاي کيت در کوچه هاي گرينويچ ويليج پرچم عصيان برافراشته و دامنه اعتراضات مدني ر تا ديترويت گسترش مي دهند. اما احضار مکس-برادر جاد- به سربازي و اعزام او به ويتنام باعث مي شود تا اين زوج با واقعيت هاي زميني تر، خشن تر و تلخ تري آشنا شده، مبارزه براي خاتمه دادن جنگ ويتنام را آغاز کنند...

در سال ۱۸۹۹ در پاريس شاعر فقير و جوان اسکاتلندي به اسم «کريستين» (اوان مک گرگور) زندگي مي کند. او پس از مدتي به يک کلوب پنهاني به اسم «مولن روژ» در محله بدنام «مونت مارتي» که فعاليتهاي زير زميني در زمينه هايي چون مواد مخدر دارند مي پيوندد. او ناگهان خودش را گرفتار يک رابطه عاشقانه حزن انگيز و آتشين با گرانترين ستاره گروه (نيکول کيدمن) که مشهورترين فاحشه شهر نيز مي باشد مي بيند...