
پسران نوجوان امریکایی در دبیرستانی عاشق دختری به نام مندی لین (آمبر هیرد) هستند ولی او هیچ توجی به آنها نمی کند و در موقعیت های مختلف آنها را از خود دور می کند. سرانجام بعد از پایان فصل گرم تابستان، یکی از دوست هایش، او را به منزلی دعوت می کند تا به اتفاق چند نفر از هم مدرسه ای های دختر و پسر آخر هفته را جشن بگیرند و با هم باشند. بعد از رفتن به خانه ی مذکور و برگزاری جشن، اتفاقات عجیبی میافتد و چند نفر از آنها به فجیع ترین وضع کشته می شوند…

داستان در رابطه با یک بازی کامپیوتری عجیب غریبه که وقتی کسی گیم آور بشه به همون صورت که در بازی میمره در واقعیت می میره. اولین قربانی یک کسی است که بازیهای کامپیوتری را تست می کنه و به شرکتها میده. بعد از کشته شدنش دوستانش تصمیم می گیرند راز این بازی را کشف کنند و آنها نمی دانند که با چه خطری روبرو هستند…

جیل جانسون دختر دونده ای است که به دلیل خیانت دوست پسرش با او به هم زده است. جیل از طرف خانواده تنبیه میشود و به مدت یک ماه ماشین و موبایل خود را از دست میدهد. او میبایست برای یک شب، پرستاری دو کودک بیمار دکتری که قرار است تا پایان شب با همسرش بیرون از خانه باشد، را بر عهده گیرد. اما در آن خانه تماس های مشکوکی گرفته می شود که معلوم است فرد مزاحم، او را میبیند و حرکاتش را زیر نظر دارد...

اهريمن رؤياها، «فردي کروگر» (انگلاند)، در تکاپوست تا يک بار ديگر نوجوان هاي الم استريت را به وحشت بيندازد. «جيسن» (کرزينگر)، قاتل زنجيره اي غول پيکر را با آن نقاب ها کي روي يخ اش، به بازي مي گيرد تا به کمک تصورات مادرش (شا) به الم استريت برود و با کشتن بچه ها، اين شک را در دل مردم شهر بيندازد که «فردي» برگشته است.

یک موجود بالدار از هزار سال پیش تاکنون هر ۲۳ سال جان تازه می گیرد تا به مدت ۲۳ روز از بدن انسان هایی که قربانی او می شوند تغذیه کند. رویدادهای فیلم در آغاز روز ۲۲ اتفاق می افتد بطوریکه این موجود تنها ۲ روز مهلت دارد قربانیان بیشتری را از میان افراد بشر شکار کند. این موجود از قدرت شگرفی در پرواز سریع برخوردار است و برای اولین بار در قالب مترسکی در یک مزرعه ذرت ظاهر می شود که در انتظار شکار فرزند مردی است به اسم جک تاگرت . با ربودن این کودک، جک تاگرت در صدد انتقام از موجود بالدار می شود و …