

داستان درباره دو شاهزاده و پیوند عجیب و نامفهوم آنها با یک اِلفِ قاتل را روایت میکند که برای کشتن آنها فرستاده شده است. ما شاهد یک درگیری میان انسان ها و الفها هستیم؛ درگیریای که بعد از مدتی و در همان ابتدای سریال، تبدیل به معضلی بزرگتر میشود. همین موضوع، الفها را متقاعد میکند که یک قاتل به نام رایلا به سراغ این دو شاهزاده بفرستند تا بلکه این دو را به قتل برساند. زمانی که رایلا به سراغ این دو برادر میرود، به جای کشتنِ آنها، تصمیم میگیرد که با آنها متحد شود. زمانی که این سه نفر با یکدیگر متحد شدند، تصمیم گرفتند تا به دنبال راهی بگردند که مردمشان را هم با یکدیگر متحد کنند و صلح را برای سرزمین خود به ارمغان بیاورند.


توی سرزمینی که هیچ جادویی توش نیست، سرزمینی که قویترها قانون تعیین میکنند و ضعفا مجبورن پیروی کنند، سرزمینی که پره از گنج و زیباییهای وسوسهانگیز، ولی در عین حال توش کلی خطر غیرمنتظره در کمینه؛ سه سال پیش، Xiao Yan، کسی که از خودش مهارتهایی به نمایش گذاشت که توی چندین دهه کسی به چشم ندیده بود، یهویی همهچی رو از دست داد؛ قدرت هاش، اعتبار خاندانش، قولی که به مادرش داده بود. و این وسط نامزدیش هم بهم میخوره و اوضاع درهم میشه...