
"دیوید" همسرش را از دست داده و به همراه پسرش "دیوی" زندگی می کند.آنها در مزرعه ای دورافتاده زندگی می کنند.او می خواهد پسرش طبق خواسته های همسر خود با تحصیلات خوب،یادگیری انجیل و آداب و رسوم مناسب بزرگ شود."ریچل" خدمتکاریست که به او فروخته می شود."دیوید" او تصمیم می گیرد با او ازدواج کند تا "دیوی" مادری برای خود داشته باشد و...

قسمتاول : بولوار جنايت ، پاريس ، سال ۱۸۴۰. « گارانس » ( آرلتى ) ، زنى اغواگر ، كه از بودن با « لاسهنر » ( هران ) دلزده شده ، توجه « دوبورو » ( بارو ) ، بازيگر تياتر ، را به خود جلب مىكند. قسمت دوم : مرد سفيدپوش. پاريس ، سال ۱۸۴۷. « دوبورو » به بازيگرى مشهور بدل شده و پس از ازدواج با « ناتالى » ( كازارس ) صاحب پسرى شده است. اما « گارانس » كه به تازگى از سفر بازگشته ، مخفيانه به ديدن « دوبورو » مىرود.