

مائومائو با پدر داروسازش زندگی آرامی داشت. تا اینکه یک روز به عنوان یک خدمتکار پست به کاخ امپراتور فروخته شد. اما او برای زندگی مطیعانه در میان سلطنتها ساخته نشده بود. بنابراین وقتی وارثان امپراتوری بیمار میشدند، او تصمیم گرفت که وارد عمل شود و درمانی پیدا کند! این کار او چشم جینشی، یک مقام زیباروی کاخ را به خود جلب کرد که او را ترفیع داد. حالا او در حال ساختن نام خود با حل کردن رازهای پزشکی است!

درست پس از پيروزي نيروهاي متفقين در اروپا، کنفرانس پتسدام برگزار مي شود. «جيک» (کلوني) يک نظامي امريکايي که سال ها قبل نيز مدتي در برلين زندگي کرده، با هواپيما وارد آلمان مي شود تا درباره ي اين کنفرانس مطلب بنويسد. اما ديري نگذشته که گذشته ي «جيک» خود را به شکل و شمايل يک زن به رخ او مي کشد. اين زن، «لنا» (بلانشت)، حالا در ويرانه هاي برلين خيابان گردي مي کند.