
« باب » ( بنكس ) و « جيل » ( بست ) « لارنس » زوجى انگليسى هستند كه تعطيلات را با دخترشان، « بتى » ( پيلبيم ) در سوييس مىگذرانند. « لويى برنار » ( فرهنه )، مردى فرانسوى كه با آنان دوست شده ناگهان به قتل مىرسد، اما پيش از مرگ رازى را فاش مىكند: نقشهى ترور يك ديپلمات كه به زيان دولت انگلستان خواهد بود.

ورل و هاردی فقیر و بیکار سرگرم ماهیگیری در بندر هستند که به طور تصادفی روزنامهای میبینند که در آن آگهی ای برای قرائت وصیت نامه ابنزل لرول ثروتمند نوشته شده است. لورل و هاردی به امید دریافت سهمی از ارث راهی خانه ابنزل لورل میشوند بی خبر از اینکه وی به قتل رسیده و ماجرا با آن چیزی که تصور میکنند بسیار تفاوت دارد.