
دختر جوانی به نام هدر به دلیل بروز بیماری خانوادگی، مجبور به زندگی محجوب و خودپرستانهای در حومهی شهر کوچکی میشود. اما هنگامی که او عاشق جانی، یک اسکیتباز جذاب و پردردسر میشود، این رابطه با روح و روان هدر درگیر میشود و هدر باید با حفظ این رابطه، با شکستن تابوهای خود، با حیوان درون خود کنترل پذیر باشد...

داریو آرجنتو شناختهشدهترین فیلمهایش را در هتلها نوشت و بهطور کامل خود را از واقعیت بیرونی منزوی کرد و در کابوسهای خودش غرق شد. پس از سالها، به توصیهی نمایندهاش، تصمیم میگیرد برای به پایان رساندن فیلمنامهی جدیدش و مصاحبه و فیلمبرداری و دنبال شدن توسط گروهی که در حال ساخت فیلمی دربارهی او هستند، به هتل بازگردد...