
الوئیز، زن جوانی با علاقه به طراحی مد، به طرز مرموزی خود را در زمان و مکان متفاوتی، یعنی سال ۱۹۶۶ در لندن و در بدن خواننده ای به نام سندی، میبیند. او در بدن سندی، وارد یک رابطه عاشقانه میشود. اما با گذر زمان متوجه میشود که زرق و برق دهه ۶۰ لندن آنطور که به نظر میرسد نیست…


هتل دل لونا، یک هتل قدیمی و متفاوت واقع در مرکز شهر سئول است. جانگ مان وول (IU) هزار سال است که مدیر این هتل بوده. او بخاطر گناهی که انجام داده در این هتل محبوس شده. تنها راه فرار او پیدا کردن کسی است که گناه بدتری نسبت به خودش انجام داده باشد اما او حتی به یاد نمی آورد چه خطایی ازش سر زده و در عین حال مجبور به نگهداری از هتل هم میباشد جایی که مشتریان آن تنها ارواح هستند…