قصه ای درباره ی ایجاد هارمونی میان مادر، پسر و پدر
در واقع هیچکاک دوباره نشان می دهد که چطور توان این را دارد که با استفاده از کوچکترین جزئیات بی اهمیت در زندگی عادی، یک خانواده را در خطری بزرگ بیندازد و نشان دهد که چقدر می تواند زندگی با نظم و برنامه ریزی شده ی ما به سرعت به یک بی نظمی و خائوس بیفتد.این بار با مادری باهوش و حواس جمع طرفیم و پدری به شدت اهمال کار و بی احتیاط(که لایه ی فانتزی فیلم هیچکاک از همین بی احتیاطی پدر وارد می شود)
هیچکاک بی احتیاطی بنجامین مکنا را از همان آغاز نشان می دهد که در سکانس اول بنجامین در اتوبوس خوابش می برد و پسرش با کاری که انجام می دهد موجب می شود که برنارد به آنها نزدیک شود و با سوالات پی در پی از تمام جزئیات سفر مکنا با خبر شود. در این سکانس ما بی احتیاطی بنجامین را می بینیم که توسط همسرش به او تذکر داده می شود اما راه را برای نزدیک شدن برنارد به خانواده اش، باز می کند.همچنین در میزانسن هم جایگاه متزلزل پدر خانواده را در رستوران اوایل فیلم می بینیم که چه در نشستن و چه در خوردن، مکنا موفق نیست و در واقع هیچکاک با این میزانسن موقعیت متزلزل او را بین خانواده ی دریتون و لویی برنارد نشان می دهد(این میزانسن یعنی مضمون سینمایی).
در واقع لایه ی فانتزی فیلم هیچکاک(که همان نقشه ی کشتن مردی س.یاسی است) از همین موقعیت متزلزل پدر خانواده وارد می شود و کل فیلم درباره ی این می شود که پدر باید تحول پیدا کند و دارای کنش مثبت شود و خانواده ی خود را از خائوسی که در آن افتاده است نجات دهد. اگر به کنش های بنجامین توجه کنید همیشه شکست خورده است. در آغاز فیلم که بی احتیاطی های فراوان می کند. آمبروس چپل را اشتباه می گیرد( که میزانسنی که درون آن مغازه هیچکاک گرفته است فوق العاده است و جایگاه های دوربین و تقطیع بسیار دقیقی دارد). در کل.یسا نمی تواند پسرش را نجات دهد و با ضربه ای بیهوشش می کنند و در صحنه ی نمایش ارکستر هم کار اصلی را همسرش انجام می دهد. یعنی جو کانوی بسیار باهوشتر و محتاط تر است و در واقع این فیلم، فیلم پدر است که باید محکم و کنشگر شود.
سکانس نمایش ارکستر در سالن را هیچکاک عالی گرفته است یعنی کل فضا را بدون حتی یک جمله، در تصویر می سازد و ما با تدوین فوق العاده ی هیچکاک که هر لحظه شدید تر می شود و ریتم تندتری پیدا می کند(بین قاتل، قربانی ، جو کانوی و سنج های در دست آن مرد) دلهره ی فضا را حس می کنیم و حس جو کانوی هم برایمان کاملاً ملموس است و در همین جا تقلای پدر را هم می بینیم که به سرعت همه ی اتاق ها را می گردد و با پیدا کردن مجرم اولین کنش مثبت خودش را نشان می دهد اما این با کمک همسرش اتفاق می افتد.
سکانس بعدی که دیگر حیرت انگیز است یعنی حرکت صدای آواز مادر که لحظه به لحظه با تدوین و حرکت دوربین هیچکاک جلو می رود و پسر خودش را می یابد و بعد از ارتباط بر قرار کردن مادر با آواز و پسر با سوت با یکدیگر حالا پدر گام سوم را بر می دارد و این دو صدا را به یکدیگر متصل می کند و اینجا هارمونی خانواده را کامل می کند.
همیشه گفته ام همیشه لایه ای از یک قصه ی جنایی در سینمایی هیچکاک وجود دارد اما این لایه مورد نظر هیچکاک نیست و تنها وسیله ای است که شخصیت هایش را به چالش بکشد همانطور که خودش گفته است آن لایه ی جنایی مگافی است حالا مگافی چیست؟؟؟؟ هیچ است. اما به نظر من نیستی است که هستی را در بر می گیرد و دوباره هستی با تقلای خودش از نیستی خارج می شود.
1
mohammadghamkhar0011
۹ سال پیش
بد نبود
40
edFRG334
۹ سال پیش
شاهکار استاد هیچکاک ... به هیچ عنوان از دستش ندید
63
navidac75
۱۰ سال پیش
کاری به آوینی ، فراستی ، افخمی و در جبهه ی مقابل بابک احمدی ندارم . ما هیچکاک رو دوست داریم . مولوی کسی که برخلاف تو نظر میده بیشواد و احمق نیست . تو هم اگه میتونی به جای کوچیک کردن بقیه خودت رو بزرگ کن
4
shahlafer
۱۰ سال پیش
سلام دوستان یوزر نیم جدیدمه و تنها یوزری که الان استفاده میکنم برای اینکه مطمئن بشید خودم هستم فیلم روبان سفید رو از فیلم های کمدی مورد علاقه ام برداشتم و فیلم پرده جعفر پناهی رو گذاشتم.
12
1
۱۰ سال پیش
در کودکي و نوجواني فيلم هاي آمريکايي را دوست داشتم، هرچه بزرگتر شدم به تماشاي آثار اروپايي تمايل بيشتري پيدا کردم. وقتي به تماشاي يک فيلم اروپايي نشسته ايد مي دانيد که با اثري تفکر برانگيز روبرو خواهيد شد... مهمترين آثار سينماي آمريکا قابل قياس با فيلم هاي بونوئل، دسيکا، برگمان و فليني نيستند... موضوع آثار سينماگراني چون ولز و فورد در سطح نازل تري نسبت به همتايان اروپايي شان قرار دارد... سينما در آمريکا عرصه ايي براي دستآوردهاي هنرمندانه نيست و تنها براي وقت گذراندن است.» و بالاخره فيلم سازِ نام آشنا، تيرِ خلاص را شليک مي کند: «بسياري وقت ها مردم فيلم هاي آلفرد هيچکاک را تماشا کرده و خيلي چيزها در آن ها مي بينند؛ من از آن آدم ها نيستم. فکر مي کنم هيچکاک خودش هم هرگز چيز چشم گير و خاصي را در نظر نداشت و در نتيجه فيلم هايش هم مهم نيستند؛ فيلم هايي لذت بخش اند اما مطلقن بي معني.»
وودي آلن ndash; در گفت وگو با استيک بيورکمان ndash; کتاب وودي آلن از زبان وودي آلن ndash; ترجمه ي هوشنگ حسامي
25
saeedmolavi95
۱۰ سال پیش
برای بار دومه که این کامنت رو میگذارم! و دفعه قبلی پاک شد و البته از شبه طرفداران ترسو هیچکاک جز این توقعی نداریم! : )
جالبه اون منتقدنما هايي که دم از دين ميزنند و در عين حال آثار سردمداران سينماي ديني رو مثل تارکوفسکي و برسون ميکوبند و خودشون رو با هيچکاک جر ميدند هرگز از اين فيلم بحثي نکردند و نگفتند که اين هيچکاکي که سينماش رو در عين بي حيايي وبي شرمي سينماي ديني تعبير کردند! چرا بايد در اين فيلم اسلام و مسلملنان رو طوري ترسيم کنه که شبيه انسان هاي وحشي باشند که حتي به بچه ي مسافران خارجي که سهوا دچار اشتباهي شده رحم نميکنند(سکانس آغازين) و يا چرا فرهنگ اسلامي رو اونطور مورد هجو قرار ميده(سکانس غذاخوري در هتل) البته اين هم باز مهر تاييد ديگري براي اثبات بيسوادي اون منتقدنما هاي احمق هستش و خوشبختانه ديگر جوانان ما به قدري به بلوغ سينمايي رسيدند که خزعبلات اون فسيل ها برايشان ذره اي ارزش هم نداره.
43
masoodmahmoodvand
۱۱ سال پیش
آواز به جیغ بدل می شود . کنسرت به مبارزه ای درونی برای تصمیم گیری برای نجات زندگی. اوجگیری مردی نمادی از سلطه وآسیب بذیری او می شود. سفری به دور دنیا به سفری درونی بدل می گردد. ومردی که زیاد می داند جون خود را مهم می داند مورد سو استفاده دیگران می شود.
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
یک اثر استثنایی از هیچکاک
قصه ای درباره ی ایجاد هارمونی میان مادر، پسر و پدر
در واقع هیچکاک دوباره نشان می دهد که چطور توان این را دارد که با استفاده از کوچکترین جزئیات بی اهمیت در زندگی عادی، یک خانواده را در خطری بزرگ بیندازد و نشان دهد که چقدر می تواند زندگی با نظم و برنامه ریزی شده ی ما به سرعت به یک بی نظمی و خائوس بیفتد.این بار با مادری باهوش و حواس جمع طرفیم و پدری به شدت اهمال کار و بی احتیاط(که لایه ی فانتزی فیلم هیچکاک از همین بی احتیاطی پدر وارد می شود)
هیچکاک بی احتیاطی بنجامین مکنا را از همان آغاز نشان می دهد که در سکانس اول بنجامین در اتوبوس خوابش می برد و پسرش با کاری که انجام می دهد موجب می شود که برنارد به آنها نزدیک شود و با سوالات پی در پی از تمام جزئیات سفر مکنا با خبر شود. در این سکانس ما بی احتیاطی بنجامین را می بینیم که توسط همسرش به او تذکر داده می شود اما راه را برای نزدیک شدن برنارد به خانواده اش، باز می کند.همچنین در میزانسن هم جایگاه متزلزل پدر خانواده را در رستوران اوایل فیلم می بینیم که چه در نشستن و چه در خوردن، مکنا موفق نیست و در واقع هیچکاک با این میزانسن موقعیت متزلزل او را بین خانواده ی دریتون و لویی برنارد نشان می دهد(این میزانسن یعنی مضمون سینمایی).
در واقع لایه ی فانتزی فیلم هیچکاک(که همان نقشه ی کشتن مردی س.یاسی است) از همین موقعیت متزلزل پدر خانواده وارد می شود و کل فیلم درباره ی این می شود که پدر باید تحول پیدا کند و دارای کنش مثبت شود و خانواده ی خود را از خائوسی که در آن افتاده است نجات دهد. اگر به کنش های بنجامین توجه کنید همیشه شکست خورده است. در آغاز فیلم که بی احتیاطی های فراوان می کند. آمبروس چپل را اشتباه می گیرد( که میزانسنی که درون آن مغازه هیچکاک گرفته است فوق العاده است و جایگاه های دوربین و تقطیع بسیار دقیقی دارد). در کل.یسا نمی تواند پسرش را نجات دهد و با ضربه ای بیهوشش می کنند و در صحنه ی نمایش ارکستر هم کار اصلی را همسرش انجام می دهد. یعنی جو کانوی بسیار باهوشتر و محتاط تر است و در واقع این فیلم، فیلم پدر است که باید محکم و کنشگر شود.
سکانس نمایش ارکستر در سالن را هیچکاک عالی گرفته است یعنی کل فضا را بدون حتی یک جمله، در تصویر می سازد و ما با تدوین فوق العاده ی هیچکاک که هر لحظه شدید تر می شود و ریتم تندتری پیدا می کند(بین قاتل، قربانی ، جو کانوی و سنج های در دست آن مرد) دلهره ی فضا را حس می کنیم و حس جو کانوی هم برایمان کاملاً ملموس است و در همین جا تقلای پدر را هم می بینیم که به سرعت همه ی اتاق ها را می گردد و با پیدا کردن مجرم اولین کنش مثبت خودش را نشان می دهد اما این با کمک همسرش اتفاق می افتد.
سکانس بعدی که دیگر حیرت انگیز است یعنی حرکت صدای آواز مادر که لحظه به لحظه با تدوین و حرکت دوربین هیچکاک جلو می رود و پسر خودش را می یابد و بعد از ارتباط بر قرار کردن مادر با آواز و پسر با سوت با یکدیگر حالا پدر گام سوم را بر می دارد و این دو صدا را به یکدیگر متصل می کند و اینجا هارمونی خانواده را کامل می کند.
همیشه گفته ام همیشه لایه ای از یک قصه ی جنایی در سینمایی هیچکاک وجود دارد اما این لایه مورد نظر هیچکاک نیست و تنها وسیله ای است که شخصیت هایش را به چالش بکشد همانطور که خودش گفته است آن لایه ی جنایی مگافی است حالا مگافی چیست؟؟؟؟ هیچ است. اما به نظر من نیستی است که هستی را در بر می گیرد و دوباره هستی با تقلای خودش از نیستی خارج می شود.
بد نبود
شاهکار استاد هیچکاک ... به هیچ عنوان از دستش ندید
کاری به آوینی ، فراستی ، افخمی و در جبهه ی مقابل بابک احمدی ندارم . ما هیچکاک رو دوست داریم . مولوی کسی که برخلاف تو نظر میده بیشواد و احمق نیست . تو هم اگه میتونی به جای کوچیک کردن بقیه خودت رو بزرگ کن
سلام دوستان یوزر نیم جدیدمه و تنها یوزری که الان استفاده میکنم برای اینکه مطمئن بشید خودم هستم فیلم روبان سفید رو از فیلم های کمدی مورد علاقه ام برداشتم و فیلم پرده جعفر پناهی رو گذاشتم.
در کودکي و نوجواني فيلم هاي آمريکايي را دوست داشتم، هرچه بزرگتر شدم به تماشاي آثار اروپايي تمايل بيشتري پيدا کردم. وقتي به تماشاي يک فيلم اروپايي نشسته ايد مي دانيد که با اثري تفکر برانگيز روبرو خواهيد شد... مهمترين آثار سينماي آمريکا قابل قياس با فيلم هاي بونوئل، دسيکا، برگمان و فليني نيستند... موضوع آثار سينماگراني چون ولز و فورد در سطح نازل تري نسبت به همتايان اروپايي شان قرار دارد... سينما در آمريکا عرصه ايي براي دستآوردهاي هنرمندانه نيست و تنها براي وقت گذراندن است.» و بالاخره فيلم سازِ نام آشنا، تيرِ خلاص را شليک مي کند: «بسياري وقت ها مردم فيلم هاي آلفرد هيچکاک را تماشا کرده و خيلي چيزها در آن ها مي بينند؛ من از آن آدم ها نيستم. فکر مي کنم هيچکاک خودش هم هرگز چيز چشم گير و خاصي را در نظر نداشت و در نتيجه فيلم هايش هم مهم نيستند؛ فيلم هايي لذت بخش اند اما مطلقن بي معني.»
وودي آلن ndash; در گفت وگو با استيک بيورکمان ndash; کتاب وودي آلن از زبان وودي آلن ndash; ترجمه ي هوشنگ حسامي
برای بار دومه که این کامنت رو میگذارم! و دفعه قبلی پاک شد و البته از شبه طرفداران ترسو هیچکاک جز این توقعی نداریم! : )
جالبه اون منتقدنما هايي که دم از دين ميزنند و در عين حال آثار سردمداران سينماي ديني رو مثل تارکوفسکي و برسون ميکوبند و خودشون رو با هيچکاک جر ميدند هرگز از اين فيلم بحثي نکردند و نگفتند که اين هيچکاکي که سينماش رو در عين بي حيايي وبي شرمي سينماي ديني تعبير کردند! چرا بايد در اين فيلم اسلام و مسلملنان رو طوري ترسيم کنه که شبيه انسان هاي وحشي باشند که حتي به بچه ي مسافران خارجي که سهوا دچار اشتباهي شده رحم نميکنند(سکانس آغازين) و يا چرا فرهنگ اسلامي رو اونطور مورد هجو قرار ميده(سکانس غذاخوري در هتل)
البته اين هم باز مهر تاييد ديگري براي اثبات بيسوادي اون منتقدنما هاي احمق هستش و خوشبختانه ديگر جوانان ما به قدري به بلوغ سينمايي رسيدند که خزعبلات اون فسيل ها برايشان ذره اي ارزش هم نداره.
آواز به جیغ بدل می شود . کنسرت به مبارزه ای درونی برای تصمیم گیری برای نجات زندگی. اوجگیری مردی نمادی از سلطه وآسیب بذیری او می شود. سفری به دور دنیا به سفری درونی بدل می گردد. ومردی که زیاد می داند جون خود را مهم می داند مورد سو استفاده دیگران می شود.