
۴ سال پس از حوادث پارک ژوراسيک در جزيره نوبلار، «جان هاموند» در می يابد که در جزيره سورنا واقع در نزديکی جزيره نوبلار تعدادی زيادی دايناسور پرورش يافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اينجن را در دست گرفته تصميم دارند تا اين دايناسورها را اسير کرده و به پارک دايناسورها در سان ديگو منتقل کنند تا از اين طريق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند...

بريتيش کلمبيا، کانادا. وکيلي به نام «ميچل استيونز» (هولم)، که دخترش بر اثر استعمال مواد مخدر از دست رفته، به شهر کوچک سام دنت مي رود که در آنجا به تازگي زندگي تعدادي دانش آموز در اثر سقوط مدرسه در يک درياچه ي يخ زده کشته شده اند. او والدين قربانيان را وا مي دارد تا عليه مقصر يا مقصران حادثه اعلام شکايت کنند.

داستان فیلم در دهه ۱۹۵۰ در لس آنجلس اتفاق می افتد، روایت سه پلیس لس آنجلس که در گیر ماجرای قتلی در کافه نایت اوول می شوند. ماجرا به جرایم سازمان یافته، فحشا، مواد مخدر و فساد سیاسی گسترش می یابد. عنوان داستان، محرمانه، به مجله رسوایی بر می گردد که بصورت تخیلی در ۱۹۵۰ با عنوان هاش-هاش منتشر می شده.

دو خانواده از روابط سردی برخوردار هستند،خانواده اول تاجر جاه طلب “جفریبایرون” و “ماریان” جذاب و خانواده دوم پیمانکاری به نام “لاکی مان” بههمراه “فیلیس” بازیگری سابق.وقتی “لاکی” به خانه “بایرون” می رود تاتعمیرانی جزئی انجام دهد،”ماریان” به او علاقه مند شده و همه چیز به هم میریزد

دویست و پنجاه سال در آینده، زندگی بشر با ورود شر و بدی دچار تهدید شده است. تنها زنی که معروف به پنجمین عنصر (میلا جوویچ) است می تواند شر را از زندگی بشر دور کند و آنرا از بین ببرد. او در این راه از کمک یک سرباز کارکشته قدیمی به نام «کربن دالاس» (بروس ویلیس) که اکنون راننده تاکسی است نیز بهره مند است. متاسفانه شر توسط فردی به اسم «زورگ» (گری الدمن) نیز پشتیبانی می شود زیرا او تصمیم دارد تا از هرج و مرج و بی نظمی که در اثر فعال شدن شرارت بوجود می آید کمال استفاده را ببرد...