دختری روستایی که در پی یافتن میراث گرانبهای خانوادگیاش است، راهی سفری پرمخاطره به شهری ناشناخته میشود. در آنجا، با عشق راستین خود روبرو میگردد. او برای رهایی روح معشوقش، ناگزیر است سرنوشت را به سختترین آزمون ممکن فراخواند.
اخراج سپتامبر از مدرسه باعث میشود جولای استقلال پیدا کند. در سفر خانوادگی به ایرلند، رویدادهای غیرعادی تنشها را افزایش داده و خانواده را با آزمون سختی روبرو میکند.
هنگامی که جوانی مبتلا به بیماری روانی گمان میبرد شاهد یک ربایش بوده است و پلیس سخنان او را باور نمیکند، از سر ناچاری به همسایهاش که نگهبان بازنشسته و دلگیری است، روی میآورد تا در یافتن زن مفقود شده یاریاش کند.
می و بارنز، دو نوجوان با تفاوتهای بسیار، در زمستان سال آخر دبیرستان به شکلی تصادفی با یکدیگر ملاقات میکنند و پس از آن، در طول یک سال، چهار روز را با هم سپری میکنند؛ روزهایی که مسیر زندگیشان را دگرگون خواهد کرد.