
سال ۱۷۱۳، جان گراهام (هرت) فرماندار کل اسکاتلند است و فرمانده ای به نام آرچیبالد کانینگام (رات) دارد که مردی حیله گر، زن باره و شمشیر زنی ماهر است. با قتل و غارت و ظلم و ستمی که کانینگام به راه اندخته، سرانجام راب روی (نیسن)، رهبر کوهپایه نشینان، جلوی او می ایستد و …

پس از درگيري نظامي روسيه درچچن، فرماندهي پايگاه هاي موشک هاي اتمي اين کشور به فرمانده اي داراي تمايلات ملي افراطي واگذار مي شود. به «ناخدا رمزي»، فرمانده ي زيردريايي اتمي امريکايي «USS آلاباما» دستور داده مي شود که عازم منطقه شود اما تا زمان دريافت دستورات جديد از مرکز فرماندهي، از هر اقدامي خوداري کند. در آن جا، يک زيردريايي ناشناس اژدري به سوي «USS آلاباما» شليک مي کند. «رمزي» نيز تصميم به مقابله مي گيرد...

جزيره ي کوچکي نزديک سواحل ايالت «مين». وقتي «ورا دانوون» (پرافيت) بر اثر سقوط از پله ها مي ميرد، «دولورس کليبورن» (بيتس) را که حدود بيست و پنج سال از او مراقبت مي کرده، مظنون اصلي قتل او تلقي مي کنند. حالا «سلنا سينت جرج» (لي)، روزنامه نگاري نيويورکي که در واقع دختر جداافتاده ي «دولورس» است، از ماجرا باخبر مي شود و نزد مادرش مي رود تا ببيند چه اتفاقي براي او افتاده است.