جنگی که در آبخازیا در سال ۱۹۹۰ رخ می دهد ، مردی به نام Ivo در حالی که جنگ و در گیری همه جا را فراگرفته است ولی او مشغول چیدن محصولات کشاورزی اش که میوه ی نارنگی می باشد است در همین گیر و دار مردی زخمی به او پناه می آورد و او مجبور می شود به مرد زخمی پناه دهد...
رییس ( آکشی کمار ) اشتباهی قتلی رو که پدرش انجام داده بود را گردن گرفت و بعد از اینکه دوره ی زندانشو گذروند به یه گانگستر باحال و نترس تبدیل شد اما همه چیز زمانی خراب میشه که یه افسر رشوه خوار قرارداد قتلشو میبنده و باعث یه معمای وحشتناک میشه!!!
پس از سالها انتظار کشیدن برای دختر همسایه، "آرتی" دل را به دریا می زند که قدم جلو بگذارد و به دختر رویاهایش پیشنهاد ازدواج دهد، اما در همین حین اتفاقات عجیب و غریبی رخ می دهد...
"هوای" پسری است که در یک دهکده زندگی کرده و توسط پنج پدر که همگی آنها تبهکارانی مشهور هستند بزرگ شده است. یک روز گروه تصمیم می گیرد مردی به نام "لیم" و اطرافیان او را به قتل برساند و...
کیت و هامفری به همراه ۳ توله ای که دارند، در کنار هم با شادمانی برای جشن گرفتن اولین زمستان زندگی مشترکشان آماده می شوند. اما در همین زمان، یکی از توله هایشان به طرز مرموزی ناپدید می شود...
آشپز فرانسوی بنام ژاک بتازگی از زندان آزاد شده است. او یک فرد وسواس می باشد که می خواهد گذشته اش را فراموش کند و برای آشپز بزرگ بریتانیایی، ویکتور الوود کار کند. او می داند که ویکتور قبلاً با مادرش رابطه داشته و حتی ممکن است پدر او باشد...