دختری با توانایی دیدن رنگ قلب‌ها، به همراه دو نفر دیگر، گروه موسیقی‌ای را تشکیل می‌دهد...
«لري فلينت» (وودي هارلسن) و برادرش «جيمي» (برت هارلسن) گردانندگان کلوب شبانه اي به نام «هاسلر» هستند. «لري» هنگامي که مجله اش – با همين نام «هاسلر» - با چاپ عکسي غير متعارف از «جاکلين کندي» فروشي سرسام آور پيدا مي کند، ميليونر مي شود و با يکي از کارمندان باشگاهش (لاو) ازدواج مي کند. تا اين که به جرم نشر تصاوير «منافي عفت عمومي» کارش به دادگاه کشيده مي شود...
مردی دختری بریتانیایی خود را به کشور زادگاهش،هند می برد.او ترتیب ازدواج دخترش با مردی که او را احمق می خواند می دهد.دختر می خواهد آنها را فریب دهد اما داماد نقشه های او را به هم می زند...
یک گروه موسیقی راک در اواخر دهه نود برای ساخت آلبومی جدید به فرانسه سفر می‌کنند. آنها امیدوارند با همکاری یک تهیه‌کننده مشهور به موفقیت برسند؛ اما در این سفر، با مشکلات و چالش‌های زیادی روبرو می‌شوند که فراتر از فشارهای کاری است.
وقتی بیل و هال، دو برادر دوقلو، عروسک میمون قدیمی پدرشان را در اتاق زیر شیروانی پیدا کردند، سلسله‌ای از مرگ‌های وحشتناک آغاز شد. برادران تصمیم گرفتند عروسک را دور بیندازند و به زندگی خود ادامه دهند...
"فرانک" و "جک بیکر" آهنگسازان حرفه ای هستند که در کلوپهای کوچک برنامه اجرا می کنند.اما همه چیز تغییر کرده و آنها تصمیم می گیرند از خوانندگان زن استفاده کنند.آنها در نهایت "سوزان دایموند" را انتخاب می کنند و...
محله ی «ایتالیای کوچک» نیویورک، سال ۱۹۷۳. چهار جوان آرزوی موفقیت در کسب و کار یا تبهکاری را در سر می پرورانند...
« بوريس لرمونتوف » ( والبروك ) مدير موفق برنامه هاى نمايشى با « جوليان كراستر » ( گورينگ ) آهنگساز با استعداد در باله ى جديدى به نام « كفشهاى قرمز » هم كارى مى كند . در اين نمايش بالرين جوان اما خوش آتيه ، « ويكتوريا » ( شيرر ) ، نقش اصلى را اجرا مى كند . « جوليان » و « ويكتوريا » دل باخته ى يك ديگر مى شوند و « لرمونتوف » دچار حسادت مى شود... شر
فیلم در مورد یک زن نیو یورکی است که در واقع هیچ خانه ای ندارد، و برای یک شرکت رقص کار می کند، در حالی که واقعا یک رقاص نیست، با این حال سعی می کند که در رویاهایش زندگی کند...