
در جريان غرق شدن يک کشتي انگليسي بر اثر برخورد با مين در سواحل يونان، دستگاهي سري که تنها وسيله ي مخابره ي فرمان «آتش» به زيردريايي هاي مجهز به موشک هاي دوربرد نيروي دريايي انگلستان است، مفقود مي شود. «جيمز باند» (مور) در مأموريتش براي يافتن دستگاه، درگير رقابتي سخت با جاسوسان روسي مي شود.

تری (فارل) و یان (اوان مک گرگور)، دو برادر با اخلاقی متفاوت اند که تصمیم دارند از لحاظ مالی مستقل شوند و آرزویشان خرید قایقی برای تفریح است. تری قمارباز ماهری است که موفق می شود پول قایق را فراهم کند. اما بعد از مدتی مبلغ هنگفتی می بازد و بدهکار می شود و به ناچار نزد برادرش یان که مدتهای زیادی به او کمک می کرده می رود...

خانواده ی “جک اسنفیلد”،(رئیس اجرایی امنیتی) به گروگان گرفته شده و جک می بایست برای آزادی آنها میلیون ها دلار پول نقد را از خزانه کسب و کار خود بدزد و به آنها بدهد. او ناچار به تسلیم این خواسته ی بزرگ دزدان می شود، که ممکن هست بعدا به جرم اختلاس متهم و دستگیر شود...

شاهزاده جهنا توسط ساحر دستگیر شده است ، بنابراین تارامیس ملکه شر (که میخواهد به قربانی جهنا و تاج و تخت را برای همیشه) می پرسد از کانن برای یافتن او و او را به قلعه. کانن می پذیرد ، چرا که تارامیس دارای قدرت های جادویی و در نتیجه او تنها فردی است که قادر به عشق مرده خود را در زندگی به ارمغان می آورد.

بوریس یک پیرمرد غرغروی نیویورکی تحصیل کرده و فیزیک خوانده است که دارای صراحت لهجه ی وحشتناکی است و مدام با فلسفه و سفسطه از همه چیز ایراد می گیرد. او پس از جدایی از همسرش، یک شب دختر نوجوانی را ملاقات می کند که از خانه فرار کرده و به نیویورک آمده است، به او اجازه میدهد تا در خانه اش زندگی کند. در طی همخانگی اشان، بوریس تجارب و نظریه هایش در مورد تمام مسائل زندگی را به دختر آموزش می دهد و بعد از مدتی با هم ازدواج می کنند...