
داستان در مورد یک مزرعه دامداری است که حیوانات مختلفی در آن زندگی می کنند.تا اینکه یک روز اطلاعیه ای در این مزرعه نصب می شود با موضوع اینکه این ملک به تصرف اشخاص خاصی در آمده است. در همین بین سه گاو که در مزرعه زندگی می کنند تصمیم می گیرند برای حفظ مزرعه با مالکین جدید مزرعه درگیر می شوند...

«جول» که آدمی خجالتی و تا حدی ساده است، در یک مسافرت ساحلی با دو نفر از دوستانش، با «کلمنتاین» که دختری کمفکر و پرانرژی است آشنا میشود. بعد از مدتی این دوستی به پایان میرسد و کلمنتاین دست به یک عمل پاکسازی حافظه از طریق شرکت لاکونا میزند. بعد از پاکسازی، وقتی جول او را میبیند و متوجه میشود که کلمنتاین او را از حافظه و خاطرات خود پاک کرده است، تصمیم میگیرد تا او نیز کلمنتاین را از خاطرات خود پاک کند. اما در میانهی راه پاکسازی و در حالت یادآوری خاطرات، متوجه میشود که مایل به این کار نیست و سعی در منحرفکردن مسیر پاکسازی میکند…

مورت رینی نویسنده داستانهای جنائی پر فروش و عامه پسند است . او از هنگامیکه ایمی ، همسرش به او خیانت کرده و با مرد دیگری ارتباط برقرار کرده بهمراه سگش عازم کلبه ای دور افتاده در جنگل شده است . او امیدوار است تا با سرگرم کردن خود از طریق نوشتن یک ناول جنایی تازه ، از فکر خیانت همسر سابقش رهایی یابد، اما...

«هنری روث» (آدام سندلر) مردی است که از تعهد داشتن نسبت به یک زن می ترسد، تا اینکه دختری جذاب به نام «لوسی» را می بیند. آنها با هم بیشتر آشنا می شوند و هنری از این که دختر رویاهیش را پیدا کرده خوشحال است، تا اینکه درمیابد لوسی حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و فردای آن روز دیگر هنری را به یاد نمی آورد.