
در يک شهر بزرگ صنعتي و در آلونکي نيمه ويران، «چارلي باکت» کوچولو (هايمور) هم راه پدر و مادر و دو مادربزرگ و پدربزرگ، زندگي گرم و صميمانه اي دارد، تا اين که بليت ويژه ي طلايي پنهان در زرورق شکلات هاي «ويلي وانکا» (دپ) را پيدا مي کند. او به اين ترتيب هم راه چهار برنده ي ديگر به گشتي خصوصي در داخل کارخانه ي عظيم «ويلي وانکا» دعوت شده است...

«آقای بادوینگ» (رابینز) را برای مأموریتی تجاری فرامی خوانند. «والتر» دوازده ساله (هاچرسن) و برادر کوچک ترش «دنی» (بوبو)، در غیاب پدر به نوعی بازی فکری می پردازند که «دنی» در زیرزمین پیدا کرده است. اما بچه ها خیلی زود در می یابند که بازی «زادورا» قابلیت های نامتعارفی دارد و ناگهان «خانه ی بادوینگ ها» به فضا پرتاب می شود و …

جان و جین اسمیت از دور به نظر می رسد که زندگی آرام و حتی یکنواختی هم چون زن و شوهرهای عادی دارند. اما شغل اصلی هر دو آدم کشی در دو گروه رقیب است، آنها از شغل یکدیگر اطلاع ندارند تا این که یک روز برای کشتن همدیگر اجیر می شوند. حال زمان افشای اسرار است و زن و شوهر رو در روی یکدیگر قرار میگیرند.