یورکشایر، ۱۸۹۸. یک زن داغدار و فرزندش به خانه خالی شوهر سابقش که اخیراً مرده پیدا شده است، بازمی گردند، اما متوجه می شوند که در خانه تنها نیستند.
این فیلم به مطالعه مداوم جامعه‌ی امروز و بررسی ابعاد مختلف انسان با نگاهی طنزآمیز و اندوهگین اشاره دارد.
این فیلم داستان ظهور باشکوه و سقوط دراماتیک ستاره بزرگ پاپ انگلیسی، رابی ویلیامز را روایت می کند...
در پي احتمال وقوع حمله ي نيروهاي سياره ي «مونگو» به زمين، «دکتر هانس زارکوف» فضاشناس (توپول) با تمهيدي «فلاش گوردون» (جونز) قهرمان فوتبال امريکايي و محبوبه اش، «ديل آردن» (آندرسن) را با خودهمراه مي سازد. آنان راهي مونگو مي شوند، که «امپراتور مينگ» ظالم (فون سيدو) بر آن حکم مي راند...
خاطرات یک خرس قطبی مادر از دوران جوانی او که آماده می شود تا در دنیای چالش برانگیزی که امروزه خرس های قطبی با آن روبرو هستند، حرکت کند...
مادر کریشنا او را در سیرک رها کرده و می گوید تنها در صورتی می تواند به خانه بازگردد که هزینه ۵۰۰ روپیه برای خراب کردن دوچرخه برادرش را تهیه کند.او توسط سیرک رها شده و با قطار به سمت بمبئی حرکت می کند.او در خیابانهای بمبئی چای بین بارها جابجا می کند.او با یک معتاد به هروئین آشنا می شود و...
یک کهنه‌سرباز برای انتقام مرگ دخترش، دوستان قدیمی‌اش را جمع می‌کند و در این راه، علاوه بر مبارزه با یک باند جنایی، به خودشناسی نیز می‌رسد.
بر اساس وقایع زندگی واقعی که منجر به مرگ غم انگیز شاهزاده رودولف اتریش و معشوقش بارونس ماری وتسرا شد...
بنزين اتوموبيل «آلبرت» (مگاوران) و «ريچارد» (استندر)، گنگسترهاي فراري، در جاده اي فرعي تمام مي شود. «ريچارد» خود را به عمارتي قديمي مي رساند تا به رئيس شان تلفن کند و آن جا «جرج» (پلزنس)، مالک ميان سال عمارت وهمسر بي حوصله اش «ترزا» (دورلئاک) را به اطاعت از خود وا مي دارد...