
مانجی یک سامورائیِ ماهر پس از یک مبارزهی افسانهای نفرین به ابدیت میشود. او که از کشته شدن وحشیانه خواهر خود رنج میبرد، میداند که فقط و فقط با مبارزه با شیطان است که میتواند روح خود را آزاد کند. او تصمیم میگیرد که به دختری جوان به نام رین کمک کند تا انتقام خانوادهی خود را از مبارز بی رحمی به اسم آنوتسو بگیرد. این ماموریت مانجی رو به نحوی عوض میکند که وی انتظارش را نداشته..

سالیا ۱۷ ساله از کودکی در ژاپن بزرگ شد. او مانند ژاپنیهای هم نسل خود در دبیرستان زندگی عادی داشت، اما در مقطعی وضعیت اقامت خود را از دست داد و زندگی روزمره خانوادهاش به کلی تغییر کرد. در سایتما، منطقه ای وجود دارد که حدود ۲۰۰۰ کرد در آن زندگی می کنند و سالیا یک دختر دبیرستانی است که در آنجا زندگی می کند. این داستان بزرگ شدن او را روایت می کند که وقتی با یک پسر ژاپنی آشنا می شود با هویت خود دست و پنجه نرم می کند...