
گلوریا (آن هتوی) دختری بی بند و بار است که وقتی دوست پسرش از کارهایش خسته شده و او را از آپارتمانش بیرون میکند، مجبور میشود نیویورک را ترک کرده و به زادگاهش بازگردد. زمانی که خبر میرسد یک موجود غول پیکر در حال نابود کردن شهر سئول کره جنوبی است، گلوریا متوجه میشود که به نوعی به این موجود متصل است...

یک زن جوان به طور غیرمنتظره به محل کار یک مرد مُسن که سابقاً همسایه اش بوده میرود و از او میخواهد پاسخگو باشد که چرا پس از اینکه در سن ۱۳ سالگی با هم رابطه داشته اند، یکباره او را ترک کرده است. رویارویی این دو، اسرار، خاطرات دفن شده و خواستههای غیرقابل توصیفی را برملا میسازد که هردوی آنها را شوکه میکند...

میلتون نوجوانی ۱۱ ساله است که در دنیایی نامعلوم درحال بزرگ شدن است. از یک طرف مشکل پدر و مادرش را دارد که دائماً بر سر مسائل مالی جر و بحث میکنند و از طرفی محله ای معذب که در آن زندگی میکند. او حس میکند تمام دنیایش دچار بحران شده، اما زمانی که پدر بزرگش به دیدن آنها می آید، طرز فکر میلتون در مورد اتفاقات اطرافش به طور کلی تغییر میکند...