

بیست سال پیش، پدر مو-یئوم در قتلهای زنجیرهای “گپ دونگ” مظنون شد. کارآگاهان با تحقیقات سخت و سنگین، او را به خودکشی واداشتند. حالا، مو-یئوم خود کارآگاه شده و به دنبال گپ دونگ است. اما زمان رسیدگی به پرونده به پایان رسیده و مو-یئوم فکر میکند که گپ دونگ هم مرده است. ولی سرنخهای تازهای برای گپ دونگ پیدا میشود و مو-یئوم تصمیم میگیرد که این بار از دستش ندهد.


این داستان بازی نباشه زندگی نیست .سورا وشیرو یک برادر و خواهر که شهرت neet دارند و با استعدادن ( نه در آموزش و پرورش ، اشتغال، و یا آموزشی ) هیکیکوموری (حبس کردن)که اوازه انها در شهرها و اینترنت زبان زد شده این دو بازیکن حتی در دنیای واقعی هم با یک دیگر همانند در بازی برخورد میکنن و یک روز انها توسط پسری ملقب به خدا به دنیای دیگری احضار میشن. در آنجا خدا اعلام میکند که جنگ ممنوع است و تعیین کرد در آن جهان همه چیز با بازی تصمیم گرفته میشود حتی مرز کشورها. بشریت به شهرهای باقی مانده از رقابت های دیگر عقب نشینی کرده اند. ایا سورا و شورا این برادر وخواهر میتوانند ناجی انسانها در این جهان شوند . خوب بازی شروع میشود...


در منطقه ی بسیار ارزشمند و دارای تکنولوژی فوق پیشرفته یعنی “دره ی سیلیکان”ِ عصر جدید،افرادی که صلاحیت و توانایی به موفقیت رسیدن را دارا می باشند، کم ترین توانایی را در حفظ موفقیت ـشان دارند.کمدی ای الهام گرفته از تجربیات “مایک جاج”که در اواخر دهه ی ۸۰ بعنوان یکی از مهندسان “دره ی سیلیکان” بوده است.


Turn سریالی است به نویسندگی Craig Silverstein و کارگردانی Rupert Wyatt بر اساس کتابی از Alexander Rose به اسم Washington’s Spies و در فضای سالهای قدیم یعنی سال ۱۷۷۸ و داستان کشاورزی نیویورکی که با گروهی از دوستان دوران کودکی اش گروهی رو به اسم The Culper Ring برای مبارزه برای استقلال امریکا میجنگن تشکیل میده...

خلاصه داستان : کورت سعید پسر بزرگ یه خانواده ترک اهل کریمه (مرز روسیه و اوکراین) است . او که از بچگی عاشق باباشه مثل باباش یکی از بهترین افسرهای ارتش تزار شده . و وقتی زمانش برسه هم طبق اون چیزی که بهش گفتن با یک دختر ترک ازدواج خواهد کرد . شورا هم دختر یه خانواده اصالتا روسه و به خاطر مریضی لاعلاج پدرش ناراحته . به همراه خواهرش والنتینا پدرش رو برای مداوا به پتروگراد (سنت پترزبورگ) میبرن . وقتی میرسن به پتروگراد مهمان پترو دوست قدیمی کورت سعید و خانوادش میشن . پترو به خاطر یه اشتباه با دستور کورت سعید مجبور به ترک منصبش شده و به خاطر همین کینه به دل میگیره و مخفیانه برای کورت سعید نقشه میریزه . کورت سعید و شورا ابتدا در یک مراسم رقص باله همدیگرو میبینن ولی به طور رسمی وقتی برای یک دعوت به یک مهمانی میرن اونجا با هم آشنا میشن و شعله های عشقشون هم از همونجا شعله ور میشه .