

داستان این سریال در سی سال آینده جریان دارد که استعمار فضا و کوچ کردن به یک سیارهی جدید ، دیگر تبدیل به یک واقعیت انکارناپذیر شده است. حال خانواده رابینسون یکی از گروههایی هستند که مورد آزمایش قرار گرفتهاند. این خانواده از میان افراد زیادی انتخاب شدند تا یک زندگی جدید در یک دنیای بهتر و زیباتر را برای خود درست کنند. شرایط همانگونه که به ظاهر دیده میشود راحت نبوده و هنگامی که این مهاجران قصد دارند به خانهی جدید خود بروند ، در میان راه دچار خطرات و مشکلات زیادی میشوند...

دنیز یک دختر جذاب و باهوشه. در دانشگاه با یه موسیقیدان به اسم هاکان آشنا میشه و در نگاه اول عاشق هم میشن و ازدواج میکنن و صاحب دختری به اسم اجه میشن، ولی بعدش هاکان شروع به کتک کاری میکنه و مدام دنیز رو میزنه. یک روز داد و فریاد های خونه اش با صدای شلیک بریده میشه و دنیز به اتهام قتل شوهرش راهی زندان میشه. در زندان تا به خودش میاد میبینه بین دو دسته ی دشمن قرار گرفته که هرکدوم برای افزایش قدرت خودشون میخوان دنیز رو به سمت خودشون بکشن ولی دنیز فقط به فکر دخترشه و میخواد بدون دردسر و جرم این دوره رو بگذرونه تا هرچه زودتر به اون برسه…