

در یک بازی MMORPG به اسم “Union”، یه گروه افسانه ای به نام سوبارو وجود داره. این گروه از یه مشت رفیق دبستان و راهنمایی ای درست شده که با حواس مختلفشون مرز های بازی رو جا به جا کردن. با این حال، طی یه اتفاق که منجر به یک مرگ هم میشه، “Union” متوقف میشه و این دوستان از هم جدا میشن. ۶ سال بعد، دانش آموز دبیرستانی هاروتو به بازی جدید به نام “Reunion” وارد میشه و با یه دختر دوباره تیم تشکیل میشه. آساهی -یکی از اعضای سابق تیم سوبارو، و دوست بچگیش که الان باید مرده باشه. اون یه روه دیجیتالیه،یا…؟


یوییچی آیزاوا بعد از ۷ سال به جایی برمیگرده که محو ترین خاطرات بچگی اش به اونجا بر میگرده. اون تقریبا چیزی از این مکان و اتفاقاتی که توش افتاده یادش نمیاد و یا اینکه خودش نمیخواد که به یاد بیاره اما دیدار دوباره با افرادی که زمانی اون رو میشناختن باعث میشه خاطراتش برگرده. هم خاطرات خوب و هم خاطراتی که یک عمر از اونها فرار کرده.


ادوارد آلریک، کیمیاگر با استعدادی است که در گذشته برادر کوچکترش آلفونس را در جریان یک آزمایش از دست داده اما توانسته است روح او را در یک زره حفظ کند. او همچنین یک دست خود را بعنوان بها پرداخته است ( قانون نانوشته کیمیاگری، در ازای هر چیزی باید بهای آن پرداخته شود ). حال او و برادرش ماجرا جویی خود را برای یافتن سنگ جادو آغاز می کنند تا بتوانند دوباره بدنهای خود را بدست بیاورند.