

لی کانگ هو (شین ها کیون )در یکی از بهترین دانشگاهای پزشکی درس خوانده و فارغ التحصیل شده و در بهترین بیمارستان و در بهترین بخش مغز و اعصاب مشغول به کار است .جاه طلبی وی تا حدیست که دوست دارد تمام تلاش خود را بکند که به مدیر دانشگاه بیمارستان تبدیل شود به هر حال وی با ارشد خود کیم سانگ چول (جانگ جین یونگ) ملاقات میکند که یکی از نابغه ترین دکترها و یکی از مشهورترتین پزشکان اعصاب دنیاست .سو جون سوک (جو دونگ هیوک ) یک دکتر است و به زودی یکی از اعضای خانواده لی کانگ هون میشود .یو جی هیو (جویی جانگ وون ) هم یکی از متخصصان مغز و اعصاب است که در یک خانواده با اصالت بزرگ شده و خیلی به کار و درس خواندش اهمیت میدهد اما در عین حال رابطه گرمی با بیماران خود دارد …


لی داگیل که نقش ان را جانگ هیوک بازی میکند ارباب زاده ای است که به یکی از برده های زن خانه اش علاقه مند است. برادر این زن خانه ارباب خود را به آتش کشیده و باعث می شود لی داگیل هر چه که داشته از دست بدهد. لی در خیابان ها سرگردان می شود و به دلیل کینه ای که از برده ها به دل گرفته شکارچی برده می شود. او با تشکیل یک گروه سه نفره به شکار برده ها می رود. ده سال از این اتفاق می گذرد و ...


داستان دربارهٔ سومین پادشاه گوگوریو (موهیول) هست که از ابتدای تولدش پیشگویی هایی دربارهٔ او شد و به دلیل همین پیشگویی ها او توسط پدرش (شاه یوری) رانده شد و به غار گیرین انتقال یافت. او در همین مکان بزرگ شد و بعدها درگیر مشکلاتی شد و برای او سوء تفاهمی به وجود آورد. او به دشمنی علیه پدرش برخاست ولی بعدها متوجه اشتباه خود شد. در زندگی خود بارها تا حد مرگ رفت ولی به کمک شاهزاده بویو (بانو یون) نجات یافت. موهیول عاشق او شد ولی به دلایل متعددی از ازدواج با او نا امید شد. سال ها گذشت و او توانست مقام خود را پس بگیرد و رویاهای اجدادش را برآورده کند و در نهایت سرزمینی ساخت که اکنون با نام کره از این کشور یاد می شود و …


شین جون یونگ (Kim Woo bin) و نو ایول (Bae Suzy) در یک دبیرستان درس می خواندند اما مشکلات سر راه باعث جداییشان می شود. بعد از این جدایی شین جون یونگ متوجه می شود که خیلی به نو ایول علاقه داشته است. اکنون در سال ۲۰۱۶ شین جون یونگ محبوب ترین بازیگر کره شده و نو ایول یک مستند ساز سطح پایین است که برای بدست آوردن پول هرکاری می کند…