جم، زخمی از دوران کودکی که اعتماد او به عشق را از بین برده است، "بیمارستان عشق" را اداره می کند - تا اینکه هازال، یک معتقد به قدرت عشق، زندگی او را مختل می کند.
درو فران را که به سن بلوغ میرسد دنبال کنید و متوجه میشوید که او آخرین نفر از یک سلسله طولانی گرگینهها و فرمانروای برحق (و در عین حال بیمیل) سرزمینی است که توسط Werelords اداره میشود. درو باید برای از بین بردن ظلم شیرسالاران و پس گرفتن تاج و تخت بجنگد.
"والریا" نویسنده ای است که در دو مورد به بن بست رسیده است، اولی ارتباط با همسرش دومی نوشتن. اما ارتباط او با دوستانش "کارمن"، "لولا" و "نارا به او آرامش می دهد ...
برای وکیلی که باخت در مقابل مردان را تحقیر می کند و بازیگری که در لیست A به زنان بی اعتماد است، عشق هیچ معنایی ندارد - تا زمانی که مجبور شوند با یکدیگر قرار بگذارند.
کسی می خواهد باربارا هیدالگو مدیر عامل شرکت را بکشد. آیا او می تواند مقصر را بیابد زیرا خانواده اش بی رحمانه برای کنترل امپراتوری تجاری کلمبیا برنامه ریزی می کنند؟
یک دختر خوش گذران که اکنون تغییر کرده است، به طور غیرمنتظرهای مدیریت تیم حرفهای بسکتبال خانوادهاش را به عهده میگیرد و حالا باید خود را به عنوان یک مدیر موفق ثابت کند...