

جونتا شیریشی، دانشآموز سال اول دبیرستان، یک شخصیت اوباش است که حتی زمانی که دقیقاً در کنار شما ایستاده است، مورد توجه قرار نمیگیرد. اما همکلاسی او، "زیبایی در سطح قهرمان" کوبو، همیشه به او توجه می کند و برای اذیت کردن او آنجاست. هر کسی می تواند برای کسی خاص شود، اما شاید خیلی زود باشد که این احساسات را «عشق» بنامیم. شاید این داستان هنوز دو قدم از کمدی رمانتیک بودن فاصله داشته باشد - بگذارید آن را یک کمدی شیرین بنامیم که در آن یک شخصیت پس زمینه نمایان می شود!


داستان های رمان های فانتزی در پادشاهی هایلند، جایی که پری ها به انسان ها خدمت می کنند، می گذرد و بر دختری به نام آنه متمرکز است. مادر آن به تازگی درگذشت، بنابراین آن تصمیم می گیرد تجارت خانوادگی را ادامه دهد و استاد شکر نقره ای شود، صنعتگری ویژه که می تواند آب نبات جادویی بسازد. او با محافظ پری چارلز بد دهانش، راهی پایتخت می شود.


ماهیرو اویاما فقط یک دوست معمولی عاشق بازی های شهوانی بود. تا اینکه یک روز صبح به عنوان یک زن از خواب بیدار شد! معلوم می شود که خواهر کوچک دانشمند دیوانه او، میهاری، یکی از آزمایش های جدید خود را روی او امتحان کرده است. تا آنجا که ماهیرو به او مربوط می شود، نتیجه ای فاجعه بار داشته است! اما میهاری به همان اندازه مصمم است که او را مطالعه کند، همانطور که مصمم است به زندگی تعطیل و بازیبازیاش برگردد، و یک چیز مسلم است. زندگی از اینجا به بعد خیلی عجیبتر میشود!


پرنسس آنیسفیا علیرغم ناتوانی احتمالی اش با جادوی معمولی، انتظارات اشراف را با توسعه "جادوشناسی"، یک نظریه جادویی منحصر به فرد بر اساس خاطرات زندگی گذشته خود، نادیده می گیرد. یک روز، او شاهد است که نجیب زنی باهوش Euphyllia به ناحق عنوان پادشاه بعدی پادشاهی را از او سلب کرد. این زمانی است که انیسفیا نقشهای میسازد تا به یوفیلیا کمک کند تا نام خوب خود را بازیابد - که به نوعی شامل زندگی مشترک و تحقیق در مورد جادو میشود! با این حال، این دو بانو نمی دانند که برخورد تصادفی آنها نه تنها آینده آنها، بلکه آینده پادشاهی و کل جهان را تغییر می دهد!


محوریت این انیمه بر روی دانشآموزی به نام آساهی کاشیواگی است که یک روز صبح در راه مدرسه با تصادفات غیرعادی روبرو میشود - همه اینها مطابق با ثروت مبهمی تلویزیونی است که او آن روز صبح تماشا کرده بود و همه با یک برخورد ناگوار با یک نفر به پایان رسید. دختر اتفاقاً همه دخترانی که او ملاقات می کند دانش آموزان یا معلمان جدید مدرسه او هستند. شناخت قبلی آساهی از دختران، او را به سوء ظن یوشیو، که خود را "دوست آساهی" معرفی می کند، می کند. بعد از مدرسه، او یک نامه عاشقانه در کمد کفشش پیدا می کند که به او می گوید دوباره طبق بخت صبحگاهی به درخت گیلاس پشت مدرسه بیاید. آساهی به سمت درخت شکوفه گیلاس می رود تا ببیند چه چیزی در انتظارش است.


وقتی لیدی الیانا کتاب دوست را مشاهده می کند که شاهزاده کریستوفر - که فقط نامزدش است - با یک بانوی نجیب دیگر همکاری می کند، متوجه می شود که شایعات اخیر باید درست باشد. شاهزاده کسی را دارد که واقعاً دوستش دارد، به این معنی که لغو نامزدی آنها اجتناب ناپذیر است و به سرعت نزدیک می شود. چیزی که او متوجه نمی شود این است که این فقط یک موج سطحی است - یکی از بسیاری از مواردی که حقیقت در آن عمیق است، در توطئه ای فراتر از تصور او!