"اینگرید" که به تازگی بینایی خود را از دست داده، به خانه، تنها جائی که در کنار همسر و افکارش آرامش دارد پناه می برد. اما مشکلات واقعی خود به سراغش آمده و...
"اینگرید" که به تازگی بینایی خود را از دست داده، به خانه، تنها جائی که در کنار همسر و افکارش آرامش دارد پناه می برد. اما مشکلات واقعی خود به سراغش آمده و...
واقعا نمی دونم چه طور این فیلم رو توصیف کنم ! این فیلم در عین سادگی فیلمنامه پیچیده ای داره و از نقطه نظر روانشناسی هم حرف های زیادی برای گفتن داره. در کل یه درام سنگین اروپاییه که تو لوکیشن های بسیار زیبای کشور نروژ اتفاق میوفته (کشوری که جز مرفه ترین کشور های دنیا محسوب میشه)
نمیخوام داستان فیلم رو لو بدم، و فقط به چندتا از نکاتی که بیشتر نظرم رو جلب کرد اشاره میکنم:
*اینگرید که به تازگی نابینا شده با چالش بزرگی در زندگی روزمره و همینطور رابطه با شوهرش رو به رو شده، مفهوم زندگی و به طور کلی دنیا برای اون به شدت در حال تغییره.
*اینگرید به خاطر نابینا شدن ناگهانی و اتفاقیش، به شدت از نظر روحی آسیب پذیر شده و خودش رو تو خونه حبس کرده و بیرون نمیره، تو همین حین ذهنش پر شده از افکار منفی در مورد بی وفایی شوهرش و اینکه شوهرش به خاطر نابینا شدنش دیگه دوستش نداره و یه جورایی میخواد از دستش خلاص بشه ! (این ها تصورات انگرید هست) در همین حال انگرید شروع به ساختن داستانی میکنه که شخصیت اصلیش شوهرشه و با افکار منفیش که ذهنش رو پر کرده، به داستان جهت میده و اون رو به پیش میبره... (بیشتر توضیح نمیدم که داستان فیلم لو نره)
*این فیلم اون آسیب پذیری روحی و ذاتی آدم ها رو در مقابل مشکلات زندگی و همچنین افرادی که آدم اونها رو عمیقا دوست داره، با ظرافت تمام به تصویر کشیده.
*حس ترس از دست دادن کسی که دوستش داری، حس اینکه دیگه به اندازه کافی براش خوب نیستی، اینکه مدام با خودت فکر میکنی که پارتنرت می خواد کم کم ترکت کنه و ... به طور کاملا هنرمندانه در این فیلم به تصویر کشیده شده.
*در آخر فیلم میرسه به بحران اعتمادی که انگرید درگیرش شده، بحران اعتمادی که همه ی آدم ها به خاطر اتفاقات بدی که دست خودشون نیست ممکنه درگیرش بشن و نسبت به پارتنرشون دید منفی پیدا کنن، داستان همینطور پیش میره تا به یه پرسش کلیدی میرسه: اینکه آیا میخوای به آدم ها و بخصوص کسی که دوستش داری اعتماد کنی یا نه !؟ آیا برای روشنی سهم بیشتری قائل میشی یا تاریکی !؟ و نهایتا پاسخ هنری و تامل برانگیز فیلم به این پرسش ها، در قالب سکانس های پایانی بسیار عمیق...
***در کل میتونم بگم این فیلم، درام معرکه ایه که میشه بارها و بارها دید و ازش لذت برد.
9
h.poori
۹ سال پیش
سینما محل ابراز عقاید پوچ و بی ارزش نیست......
5
the_joker1
۹ سال پیش
فیلمی بد نمره من ۰/۱۰۰ با تشکر.
5
sorena.gig20
۹ سال پیش
یه عده منحرف با همدیگه اینجا جمع شدیم ههههههههه
5
Arjoker
۹ سال پیش
اسم فیلم واقعا برازندشه. چون واقعا دارم کور میشم
5
azedprogram
۹ سال پیش
یه سرچی راجب بازیگر نقش اولش کردم...کلا کارش س ک سه تو فیلما...همه رقمشو کار کرده:)))))
4
hossin13771226
۹ سال پیش
یا امامزاده بیژن..................................................این فیلم سینمایی بود یا فیلم پورنو
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
کور شدم تا بتونم پشت BLIND رو ببینم
واقعا نمی دونم چه طور این فیلم رو توصیف کنم !
این فیلم در عین سادگی فیلمنامه پیچیده ای داره و از نقطه نظر روانشناسی هم حرف های زیادی برای گفتن داره.
در کل یه درام سنگین اروپاییه که تو لوکیشن های بسیار زیبای کشور نروژ اتفاق میوفته (کشوری که جز مرفه ترین کشور های دنیا محسوب میشه)
نمیخوام داستان فیلم رو لو بدم، و فقط به چندتا از نکاتی که بیشتر نظرم رو جلب کرد اشاره میکنم:
*اینگرید که به تازگی نابینا شده با چالش بزرگی در زندگی روزمره و همینطور رابطه با شوهرش رو به رو شده، مفهوم زندگی و به طور کلی دنیا برای اون به شدت در حال تغییره.
*اینگرید به خاطر نابینا شدن ناگهانی و اتفاقیش، به شدت از نظر روحی آسیب پذیر شده و خودش رو تو خونه حبس کرده و بیرون نمیره، تو همین حین ذهنش پر شده از افکار منفی در مورد بی وفایی شوهرش و اینکه شوهرش به خاطر نابینا شدنش دیگه دوستش نداره و یه جورایی میخواد از دستش خلاص بشه ! (این ها تصورات انگرید هست)
در همین حال انگرید شروع به ساختن داستانی میکنه که شخصیت اصلیش شوهرشه و با افکار منفیش که ذهنش رو پر کرده، به داستان جهت میده و اون رو به پیش میبره... (بیشتر توضیح نمیدم که داستان فیلم لو نره)
*این فیلم اون آسیب پذیری روحی و ذاتی آدم ها رو در مقابل مشکلات زندگی و همچنین افرادی که آدم اونها رو عمیقا دوست داره، با ظرافت تمام به تصویر کشیده.
*حس ترس از دست دادن کسی که دوستش داری، حس اینکه دیگه به اندازه کافی براش خوب نیستی، اینکه مدام با خودت فکر میکنی که پارتنرت می خواد کم کم ترکت کنه و ... به طور کاملا هنرمندانه در این فیلم به تصویر کشیده شده.
*در آخر فیلم میرسه به بحران اعتمادی که انگرید درگیرش شده، بحران اعتمادی که همه ی آدم ها به خاطر اتفاقات بدی که دست خودشون نیست ممکنه درگیرش بشن و نسبت به پارتنرشون دید منفی پیدا کنن، داستان همینطور پیش میره تا به یه پرسش کلیدی میرسه: اینکه آیا میخوای به آدم ها و بخصوص کسی که دوستش داری اعتماد کنی یا نه !؟ آیا برای روشنی سهم بیشتری قائل میشی یا تاریکی !؟
و نهایتا پاسخ هنری و تامل برانگیز فیلم به این پرسش ها، در قالب سکانس های پایانی بسیار عمیق...
***در کل میتونم بگم این فیلم، درام معرکه ایه که میشه بارها و بارها دید و ازش لذت برد.
سینما محل ابراز عقاید پوچ و بی ارزش نیست......
فیلمی بد
نمره من ۰/۱۰۰
با تشکر.
یه عده منحرف با همدیگه اینجا جمع شدیم ههههههههه
اسم فیلم واقعا برازندشه.
چون واقعا دارم کور میشم
یه سرچی راجب بازیگر نقش اولش کردم...کلا کارش س ک سه تو فیلما...همه رقمشو کار کرده:)))))
یا امامزاده بیژن..................................................این فیلم سینمایی بود یا فیلم پورنو