سریال shameless درباره ی یک خانواده ی واقعا در هم بر هم و گنگ است. این خانواده پدری دائم المست دارد به همراه ۶ فرزند قد و نیم قد بدون همسر ! که شبیه به هیچ خانواده ای نیست.سریال حول محور نداری ها و بی مسئولیتی پدر خانواده میچرخه.پدر به جای اینکه کار کنه و پول دربیاره پول هایی که بچه ها بدست آوردن رو به باد میده.ولی داستان به این گونه نیست که شمارو ناراحت کنه !
سریال shameless درباره ی یک خانواده ی واقعا در هم بر هم و گنگ است. این خانواده پدری دائم المست دارد به همراه ۶ فرزند قد و نیم قد بدون همسر ! که شبیه به هیچ خانواده ای نیست.سریال حول محور نداری ها و بی مسئولیتی پدر خانواده میچرخه.پدر به جای اینکه کار کنه و پول دربیاره پول هایی که بچه ها بدست آوردن رو به باد میده.ولی داستان به این گونه نیست که شمارو ناراحت کنه !
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
من Game of Thrones رو می بینم دیوونه میشم،نمیتونم برای فصل جدیدش صبر کنم .........
Breaking Bad رو می بینم از خود بی خود میشم میگم این یه شاهکاره مخصوصا فصل ۵ ...............
Prison Break رو می بینم ضربان قلبم میره روی ۱۲۰ میگم مگه اینقدر هیجان ممکنه؟؟؟؟.............
True Detective رو میبینم ناخود اگاه دستم میره سمت سیگار میگم متئو تو دیگه کی هستی!!!.............
Walking Dead رو میبینم میگم همه شخصیت ها که مردن این همه غافلگیری محاله.....
Lost رو میبینم مغزم به F میره میگم مگه این همه پیچش داستانی ممکنه؟؟؟....
Dexter رو میبینم چیزی نمیتونم بگم چون زبونم بند میاد.........
اما ...
اما....
وقتی این سریال رو میبینم یه چیزی رو میفهمم این سریال با همشون فرق داره ....تجربه ای که توی این سریال داشتم توی هیچ سریالی نبود میدونی انگار یه چیزه کاملا جدید بود یه چیز متفاوت!!!
انگار از هرکدوم یه ذره توی خودش جا داده و گرنه چطوری همچین شاهکاری ممکنه ؟؟؟؟هان ؟؟؟؟چطوری ؟؟؟
به ساده ترین شکل ممکن هست اما فوق العاده ست .....
انگار از هرکدوم از شخصیت ها ذره ای از خودم هست.....
نمی دونم دیگه چی بگم
تجربه ای که توی این سریال داشتم توی هیچ فیلم و سریال دیگه ای نداشتم....
سریالی که دیدنش به هر بنی بشری واجبه!!!!!!!!!
ارتباطی که با این خانواده برقرار میکنم با خانواده خودم نکردم :|
بازگشت گلگرها در پاییز...
شروع فصل هفتم... یکشنبه -۲ اکتبر - ۲۰۱۶
منبع : پیج رسمی امی روسوم .
پ .ن : برای آگاهی دوستان این سومین بار هست در طی چند روز گذشته این خبر رو ثبت میکنم... حتی با این خبر ساده هم مشکل دارن جماعت عقده ایی !!!!
یکی از تو مخ ترین کارهای دوشنبه ر.فر.ش کردن صفحه برای زیر.نویسهر قسمت هست :)))
با تشکر فراوان و هزاران خسته نباشید به ا.یلیا عزیز و دوست داشتنی....
اسپویل قسمت ۱۱ فصل ۷
دیوونه شدم سر قسمت ۱۱... هیچی نمیتونم بگم.... هیچی... حرف زیاد دارم... ولی هیچ کلمه و جمله ایی نمیتونه حسم رو منتقل کنه.... این تلخی رفتن رو من درک میکنم.... سخته... نه برای اونی که میره... این وسط قرانک هست که دارک پسنجر توش رخنه میکنه.... من درک میکنم
اینکه بهترین شب چندین ساله رو بگذرونی با تلخی اینی که میدونی طرف مقابلت که این شادی آخر رو ازت خواسته محکوم به رفتنه... فکر و ذکرت و ثمره همه چیت جلوی چشمات باشه و تو بدترین لحظات لیپ از اوج فرورفتگی و به ناحق سزاوار این جایگاه تلخ ا.جتماع کثیف خودمختار با فرمولی تعیین شده از بهترین ها که خارج از اون محکوم به پناه بردن به چیزی که لحظه ایی این دردت رو کمتر کنه... از خورد شدن فیونا زیر ن.ظ.ا.م سر.مایه داری... محکوم به تصمیم بردن صاحب خونه بعد از ۶۰ سال به گوشه ایی برای انتظار مرگ و رو برگردوندن از سر جبر... اینکه حد این دختر نیست و شاید به ظاهر دو برابر سود کرده باشه ولی این نظا.م براش مشخص میکنه که ته تو همینه حتی اگر نباشه و حتی بخوای تلاش کنی ته تو باید همین باشه... روزی ۲۲ دلار... ۵ سال هم هر روز جون بکنی باز اینی که من برات تعیین میکنم بهت میرسه و نه بیشتر....اینکه این دو مدل خودشون... در حد و اندازه خودشون دست به سرقتی میزنن که مای بیننده میخندیم... اینکه تصمیم میگیرن یکی شون بر.هنه بشه برای یه میراث... یه میراث برای بچه هایی که نبودن براشون... چه خوب... چه بد... این شرایط این دوست داشتنی هارو ساخته... اگر فرانک و مونیکا نورمال بودن و زندکی روتین درست میکردن هیچکدوم از شخصیت ها به این شکل درنمیومدن....
لیپ و فیونا این کارکترها نمیشدن که این رنج تنهایی از بالاسر نبودن خونواده نبود تو زندگیشون... مونیکا برای این شده مونیکا که از ۵ سالگی تو خیابون قال گذاشته شده با ۳ تا بچه کوچیکتر از خود خودش... این ساختار خروجیش شده این.... این دوست داشتنی.... این باغیرت بیشتر نصف نرهای تمام دنیا....
ولی خب مونیکا... مونیکا... به فکر یه میراث... فقط به شب خوب فارغ از همه گذشته های تاریک... با همه انتخاب های بد خودش و فرانک... با تحمیل بیماری دو قطبی که فقط مبتلا ها میتونن درک کنن که دو قطب این مصیبت جه کارها که نمیکنه... تمام اون خوابیدن ها... رگ زدن ها... کی دوست داره خودش اینطوری باشه ؟ بدون شک هیچکس... ولی فقط آخزش مهمه... فارغ از همه گذشته ها... نادرست ها... شادترین لباس زندگی رو بپوشه... با تمام ناراحتی ها خونواده جلوی چشمش باشه...رقصیدن هرچند تلخ تمام آنچه زندگی یراش آورده ببینه... و تمام...
آخ که چه چقدر تلخ... گاهی تلخی به اندازه ایی میشه که از حد طرف فراتر میره...
من از حد فراتر رفتم... چون این تلخی رفتن رو درک میکنم....
یعنی عاشق کارل م. مخصوصا زمانی که گنگستر شده بود و بعدش مجبور شد موهی بافته شدش و باز کنه. معرکه است این پسر. تو اتوبوسم شق میکرد بیشرف :))))))))))))))
کــــسشر ترین شخصیت سریال = دبی :|
حیف وقتِ این سریالِ عالی که بخواد با لوس بازیا و بچه بازیای این آدم پر شه :|
اونایی که مث من عاشق کوین و فلیپ هستن لایک کنن ببینیم چند نفرن