داستان فیلم در مورد سگی است باوفا که در ایستگاه مترو رها شده است. پروفسور پارکر ویلسون سگ رها شده را می یابد و تلاش می کند تا صاحبش را پیدا کند. اما تلاش او در این زمینه نتیجه ای ندارد، در نتیجه سگ را به خانه ی خود می برد و نام هاچیکو را برای او انتخاب می کند...
داستان فیلم در مورد سگی است باوفا که در ایستگاه مترو رها شده است. پروفسور پارکر ویلسون سگ رها شده را می یابد و تلاش می کند تا صاحبش را پیدا کند. اما تلاش او در این زمینه نتیجه ای ندارد، در نتیجه سگ را به خانه ی خود می برد و نام هاچیکو را برای او انتخاب می کند...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
اسپویل
کاش پروفسور زنده میشد و یک بار هاچی رو درست و حسابی بغل میکرد بعد دوباره میمرد
من با خانمم دیگه چشم نداریم از گریه، مخصوصا خانمم ... . معرفت در گرانیس به هر کس ندهندش پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهندش... چرا داریم از کرکسم پایینترمیشیم،؟ یاد بگیریم ... الان دیگه باید از حیوانات انسانیتو بیاموزیم . ببینیم و یاد بگیریم .............
خار مادر ناموس فیلم دستمال کاغدی رو تموم کردم از بس گریه کردم
خطر لو رفتن داستان
.
.
.
.
.
.
.
لحظه آخر که هاچی مرد من دیگه ترکیدم چقد اون تیکه قشنگ بود گریه دارترین فیلم جهانه من مسیر سبز و شیندلرز لیست و آپ و قبرستان کرم های شب تاب ومرد فیل نما و انجمن شاعران مرده و بامبی و رستگاری در شاوشنک و...دیدم ولی این از همه گریه دارتره لاکردار
توصیه میشه تنهایی ببینید که راحت گریه کنید
من فکر میکردم فقط خودم گریه کردم !!!!!
چشم من بیا منو یاری بکن/گونه هام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه کاری میشه کرد /کاری از ما نمیاد، زاری بکن
.
.
.
من از همتون بیشتر گریه کردم
هاچی بودن خیلی سخت است...
من دیشب این فیلمو دیدم و به معنای واقعی کلمه دلم خون شد، هنوز هم غمگینم و بغض دارم. حتی فکر اینکه یه موجود زبون بسته و معصوم ۹ سال چشم انتظار صاحبش باشه(اونم کسی که از دنیا رفته و هیچوقت نمیاد) قلبمو تیکه پاره میکنه چه برسه به اینکه واقعا این اتفاق افتاده باشه... وقتی حتی آدما هم رفتن دنبال زندگیشون ولی حیوون بینوا تا آخر عمرش منتظر موند... :#۰۳۹;(
آدما هر چند سخت ولی به هر حال با شرایط کنار میان چون چیزای زیادی هست که می تونه زندگیشون رو پر کنه ولی در مورد حیوانات خصوصا سگها که تو وفاداری زبانزد هستن اینطور نیست. زندگی اونا فقط با یه چیز پر میشه اونم صاحبشونه... دیدن رنج این حیوون که زبونی هم برای گفتن دردش نداشت و با اون نگاه معصومش هر روز ساعتها در سکوت منتظر صاحبش می نشست واقعا از تحمل من خارج بود، انگار قلبمو گذاشته بودن رو رنده... نیم ساعت آخر فیلم بی اختیار و بی وقفه اشک می ریختم و حتی بعد از تموم شدن فیلم نمیتونستم جلوی گریموبگیرم و فکر هم نمی کنم حالا حالاها تاثیر این فیلم از بین بره...