هفت خاندان اشرافی برای حاکمیت بر سرزمین افسانه ای «وستروس» در حال ستیز با یکدیگرند. خاندان «استارک»، «لنیستر» و «باراثیون» برجسته ترین آنها هستند. داستان از جایی شروع می شود که «رابرت باراثیون» پادشاه وستروس، از دوست قدیمی اش، «ادارد» ارباب خاندان استارک، تقاضا می کند که بعنوان مشاور پادشاه، برترین سمت دربار، به او خدمت کند. این در حالی است که مشاور قبلی به طرز مرموزی به قتل رسیده است، با این حال ادارد تقاضای پادشاه را می پذیرد و به سرزمین شاهی راهی می شود. خانواده ملکه، یعنی لنیستر ها در حال توطئه برای بدست آوردن قدرت هستند. از سوی دیگر، بازمانده های خاندان پادشاه قبلی وستروس، «تارگرین ها» نیز نقشه ی پس گرفتن تاج و تخت را در سر می پرورانند، و تمام این ماجراها موجب در گرفتن نبردی عظیم میان آنها خواهد شد...
هفت خاندان اشرافی برای حاکمیت بر سرزمین افسانه ای «وستروس» در حال ستیز با یکدیگرند. خاندان «استارک»، «لنیستر» و «باراثیون» برجسته ترین آنها هستند. داستان از جایی شروع می شود که «رابرت باراثیون» پادشاه وستروس، از دوست قدیمی اش، «ادارد» ارباب خاندان استارک، تقاضا می کند که بعنوان مشاور پادشاه، برترین سمت دربار، به او خدمت کند. این در حالی است که مشاور قبلی به طرز مرموزی به قتل رسیده است، با این حال ادارد تقاضای پادشاه را می پذیرد و به سرزمین شاهی راهی می شود. خانواده ملکه، یعنی لنیستر ها در حال توطئه برای بدست آوردن قدرت هستند. از سوی دیگر، بازمانده های خاندان پادشاه قبلی وستروس، «تارگرین ها» نیز نقشه ی پس گرفتن تاج و تخت را در سر می پرورانند، و تمام این ماجراها موجب در گرفتن نبردی عظیم میان آنها خواهد شد...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
‏صدا و سیما انقدر موزیک گیم آو ترونز رو کار کرده که وقتی سریال شروع میشه بی اختیار یاد دستاوردهای جهاد کشاورزی و جشنواره عمار میفتی
به نظر من ، کسی که میخواد خیلی راحت از این اثـر بی‌نـظـیر ایراد بگیره ، اول باید چـند تا سوال از خودش بپرسه :
۱- من چقدر از ژانر های مختلف فیلم و سریال آگاهی دارم ؟ ... این سریال در کدوم ژانر قرار میگیره ؟
۲- اون بخشی که من درک نکردم ، واقعا از منطق داستان خارجه و یک ضعفه ؟ ... یا از سطح درک من بالاتر بوده ؟
۳- آیا برای سوال خودم یه ذره فکر کردم ؟
برای مثال ، قبل ازینکه بگم از این به بعد جادوگره همه مرده ها رو رو زنده میکنه ، به این موضوع ساده دقت کردم که این قدرت از جادوگر نیست ؟ و فقط ۲ نفر از اموات مورد توجه خدای نور بودن ؟
۴- آیا زود قضاوت نمیکنم ؟
برای مثال ، وقتی از سکانس ۱۰ ثانیه ای بازگشت جان اسنو این همه ایراد میگیـرم ، درحالی که ارائه توضیحات و دلایل زنده شدنش ممکنه چند فصل طول بکشه ، عجولانه قضاوت نمیکنم ؟
۵- چقدر از این داستان گسترده شناخت دارم ؟
مثلا ، قبل ازینکه در مورد سایر خدایان تـز بدم ، اصلا میدونم در داستان چند خدا وجود داره ؟ و کدوم خدا وجود خودش رو اثبات کرده ؟
۶- ضریب هوشی من چـنـده !؟ ... آیا من اینقدر باهوش هستم که بتونم بخش های مختلف این داستان ( که مثل پازل هزار تکه هست ) رو بهم بچسبونم و تصویر درستی در ذهنم ایجاد کنم ؟
---------------------------------------
و یه سوال خیلی مهم که باید قبل از همه ی اینا از خودتون بپرسید :
آیا اعتماد به نفس من ، اعتماد به سقف نیست که دارم از اعجوبه ای مثل George R. R. Martin ایراد میگیرم ؟ :)
.
همه ی اینارو گفتم چون اعتقاد دارم شاهد یکی از زیباترین و کم‌نقص ترین آثار زندگیم هستم
و مطمئنم همه کسانی که منطق داستان رو خوب درک می‌کنن و قوه تخیلشون کـپـک نـزده با نظرم موافقن :)
سخن بزرگان : خشن دوس داره یا اروم!
میساندی: شما در پیشگاه دنریس طوفان زاده از خاندان تارگرین ایستادید. وارث بر حق تخت آهنین. ملکه برحق آندال هاو انسان های اولیه،محافظ هفت اقلیم،مادر اژدها،کالیسی دریای بزرگ گرس، پلیمر نسوز، شکننده ی زنجیرها و ...
سر داووس: ایشونم جان اسنویک حرامزاده است و پادشاهه شماله
دوست دارم سر داووس
در سرزمینی که زنان با حرص و آز و طمع شور شیدا می کنند، تفرق و نفاق برپا می کنند چه در شرقش که از کینه اژدها به دنیا می آید و چه در غربش که آتش تنفر به رنگ سبز آدمی را می سوزاند وچه در جنوب که خیانت، دختران مار پرورده خود را چون علف هرز می رویاند و چه در مرکز که فساد عجوزه ای پیر را حاکم کرده است، آری قاتلین هزار چهره هم زن هستند و حال در این مجمع پیچیدگی تباهی و پلیدی عجوزگان، در شمال شگفت، از تیرگی و تجاوز پسری زاده شد مردی که تیغ بر کشیده است تا به سیاهی و زشتی پایان دهد او آخرین بارقه در زهدان نور است که از چشم پلیدی پنهان ماند تا زمانی که قرا رسد او نه به دنبال تخت است و نه به دنبال تاج نه به دنبال انتقام و نه به دنبال قدرت بلکه از سپاه مردانگی به یاری نور آمده استتا در نبردی سرنوشت ساز جهان را نجات دهد و در این وحشت نامردی که به واسطه ضعف نور ومردانگی بهوجود آمده است و زنان زبان قدرت را به دست گرفته اند به پیش تازد و نباهی را بزداید.
آری نبرد حکایت دیرینه ایست میان خیر و شر میان فرشته خویان و دیو صفتان و زنان هم می توانند نماینده دیو صفتی باشند .
و راز سرنوشت ساز این داستان در این است:جوان *مردان* پاک با نیروی جسم و روح خویش اهریمن را شکست خواهند داد. و *ظلمت و نور* تیغ برخواهند کشید تا برای پیروزی *خیر*، پلیدی و زشتی را از آسمان سرزمین ها بزدایند آری ظلمت هم می تواند در خدمت خیر باشد و نور هم خادم شر.
*تقدیم به طرفداران سریال و شاه شمال و دوست داران مردی و مردانگی*
من اینقدی که از بیلیش می ترسم از شاه شب نمی ترسم.
بابا همه ش کار خودشونه. اینطوی حاشیه درست میکنن که بیننده ش بیشتر بشه
.
.
.
.
.
بحث و جدل راننده تاکسی ها درمورد لو رفتن قسمت ۴ گیم آف ترونز
آریا : من یک آدمکش سریالی با تغییر چهره هستم
جان : من از مرگ برگشتم
برن : من کلاغ سه چشمم
سانسا : WTF !!