رلیجلس نام مستندی است که در سال ۲۰۰۸ و در سبک طنز (کمدی) به نویسندگی و نقشآفرینی بیل مار ایجاد شد. کارگردانی این اثر را لاری چالز بر عهده داشت. بیل مار با سفر به نقاط مختلفی از جهان، به بررسی محدودهای از دیدگاههایِ متنوعی که دربارهٔ دین در جهان وجود دارد میپردازد...
رلیجلس نام مستندی است که در سال ۲۰۰۸ و در سبک طنز (کمدی) به نویسندگی و نقشآفرینی بیل مار ایجاد شد. کارگردانی این اثر را لاری چالز بر عهده داشت. بیل مار با سفر به نقاط مختلفی از جهان، به بررسی محدودهای از دیدگاههایِ متنوعی که دربارهٔ دین در جهان وجود دارد میپردازد...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
این فیلم را باید بدن تعصب و با تفکر دید
و در آخر اگر به کسی بر میخوره باید گفت
آیینه گر نقش تو بنمود راست .... خود شکن، آیینه شکستن خطاست
به طرز اعجاب انگیزی فوق العاده ست این مستند ...
به تمام افراد واقعا متفکر شدیدا توصیه میکنمش
دو تا بچه بودن توی شکم مادر. اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم
اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
دومی: شاید مادرمونم ببینیم
اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش
دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی...
از روزی که بشر پا به این جهان گذاشت تا به امروز، بحث در مورد وجود و یا عدم وجود خ-دا یکی از مهمترین، جن-جالیترین، پرخ-طرترین و جذا-بترین، مباحث بوده
چه خد-اباوران و چه خد-اناباوران برای اثبات مدعای خویش، انواع و اقسام تئوری های مختلف رو ارائه کردند
از براهینی همچون، برهان نظم، برهان علیت، برهان امک-ان و وجوب، برهان صدیقین تا برهان ش-ر و ش-رور گزاف و...
حقیقتش به گمان من بشر امروز به مرور به این نتیجه دست یافته که باید بحث رو از سطح منطقی، تقلیل بده به سطح احتمالاتی
خوبی پذیرش این نکته و اساساً سیر در فضای مباحث احتمالاتی این هست که دیگه اون تعص-ب و دگم-اتیزم بحثهای منطقی رو نداره
تو بحثهای منطقی(Logical) وقتی ادعایی(استدلالی) مطرح میشه، فرد مدعی انتظار پذیرش اون ادعا رو داره و اگه کسی اون ادعا رو نپذیره، عملاً از طرف فرد مدعی محکوم به غیرمنطقی بودن و غیرعقلانی برخورد کردن با مسائل میشه
امّا در بحثهای احتمالاتی هر دو طرف ماجرا پذیرفتن که استدلالاتشون صرفاً یک استدلال و یک باور احتمالاتی هست و هر لحظه ممکنه باطل بشه و حتّی اگه هم باطل نشه به طرف مقابلشون از لحاظ منطقی این حق رو میدن که اون استدلال رو نپذیره
عالیه bill maher حرف نداره
پرسش مى‌كند: آيا دين بايد نابود شود؟ پاسخ: مگر هنوز ساخته شده؟ پرسش: پس آنچه كه هست چيست؟ پاسخ: اين بخشى از روند ساخت خدا در آينده است! پس آنچه كه ما تا به امروز به نام دين مى‌شناسيم نابود نخواهد شد بلكه تبديل مى‌شود. غول‌هاى اطلاعاتى جهان در آينده جاى آخوند و كشيش و خاخام‌ها را پر خواهند كرد. نه اينكه دين ديجيتاليزه شود، چرا كه هم‌اكنون اين بخش از تاريخ ساخت خدا(دين امروز) ديجيتاليزه شده است؛ بلكه چيزى فراتر از جهان ديجيتال دين مربوط به خود را خواهد ساخت. آنها نيز پيروان خود را در ميان ضعيف ترين بخش هاى جامعه پيدا مى كنند و خود در مقام غول‌هايى كه همه چيز را مى‌دانند بر جامعه حكم فرمايى خواهند كرد.
پیشنهاد می کنم من زئوس هستم ببینید ، بهتر باشه ، البته اینم خوبه ولی اون بهتره.
به نام خدا
با سلام خدمت همه ي دوستان و حقيقت جويان
---بايد عرض کنم تمامي مبحث من جدا از بحث سو استفاده از مفاهيم خدا و دين (در هر دوره ي زماني به همراه تحريفات وارده) براي حکومت بر جامعه ي بشري هست که خود من منکر اين قضيه نيستم... اما اين بدين معني نيست که بهتر است که خدا وجود نداشته باشد،چرا که سعادت زندگي بشريت در آينده در گرو ايمان به خدا و نداشتن ايمان به خدا و حتي اعتقادي بين اين دو هست،علي الخصوص با در نظر گرفتن اعتقاد به معاد که مشخصا بر رفتار بشريت در زمان حياتش تاثير ميگزارد،ميتوانيد رفتار بشر متمدن و آگاه امروزي رو در صورت اعتقاد داشتن و نداشتن به معاد بهتر پيش بيني کنيد.اما واقعا چگونه؟
بر اساس ويژگي ها و تضاد هاي شخصيتي انسان:
**اولا طغيان گري يا بي ميلي انسان در حد *افراطي* بر بنيان غرايز (نهاد) و حتي وجدان کنترل نشده (فراخود) ميتوانست به کل نسل بشر را نابود کند و اصلا انسان به اين حد از کيفيت و کميت و معرفت امروزه اش در زندگي نمرسيد!**
ثانيا چرا حالا هستيم؟! فعاليت هاي انجام شده ي بشر براي بقاي نوع انسان (به صورت فردي و گروهي که برخواسته از درونيات مثل مفهوم خود در روانکاوي و برونيات مثل هنجارهاي اجتماعي و انسان دوستي و... هست) رو بايد در گرو *حقايق* زندگي قرار داد و اين نشان ميدهد که زندگي هدفمند است و غايت دارد و ما(بشر به طور کل)خودآگاه يا ناخودآگاه بر پايه آن حقايق زندگي کرده و به آن اميد داريم و از زندگي و *هستي* لذت ميبريم و از *نيستي* بيزاريم چرا که در غير اين صورت بشري هم امروزه بر اساس مفروض اول وجود نداشت! اگر عميق شويد متوجه مي شويد که اين صرفا پندار نيست بلکه حقيقتِ برخواسته از فطرت فردي و بسط آن در زندگي جمعي انسان هاست که در عمل مفيد بوده و اين مطلب به اختصار در نهايت ما را به مفهوم *خودشناسي* ميرساند؛ فلذا درک بيشتر از *خود* انسان را بيشتر نسبت به *لزوم* وجود پروردگار و معاد آگاه ميسازد و به ما هشدار ميدهد که نه تنها حقيقت زندگي پوچ و بي هدف نيست بلکه در نهايت شگفتي و زيبايي ما را به سمت کمالات بي نهايت فرا ميخواند...
پس اساسا فرض اينکه انسان بدون شناختن خود ميتواند به مدينه ي فاضله برسد موهوم است،چرا که همين تزلزل در شناخت خويشتن و کشمکش دروني و بيروني انسانهاست که اين امر را محال جلوه ميدهد،**پس خود شناسي مقدمه ي خداشناسي و خداشناسي مقدمه ي شناخت معاد است**و در اين صورت انسان از حيرت و سرگشتگي نجات يافته ،با حقايق آشنا گشته،تفکر و عمل انسان در جهت سعادت خودش و جامعه خالص و تماما بالفعل ميشود و اين همانا تحقق مدينه ي فاضله از ذهن در عين است ...
---به طور کل جدا از تمامي براهين اثبات و انکار خدا و تقرير هاي نظري مختلفشان در نهايت اين خود انسان است که در عمل بايد تصميم بگيرد و اين تصميم نيز *آزادانه* است،همچنين به ياد داشته باشيد تمام مکاتب فلسفي و علمي مدعي بودند که نظريات قبلي ناقص بوده و اين ما هستيم که ميتوانيم در آينده بشيريت را به مدينه فاضله رهنمون سازيم اما در عمل يکي پس از ديگري امدند و رفتند و با اين وضع در آينده هم چنين خواهد شد،((پس خودت را بهتر بشناس تا جهان و خدايت را بهتر بشناسي)) تا ((بتواني بهتر فکر و عمل کني و آرامش درونيِ بيشتري را تجربه کني))
---برخي شرط شناخت خدا را ايمان مي‌داند و اعتقاد دارد بدون ايمان به خدا، هرگز او را نخواهي شناخت. اما به راستي آيا براي درک خدا ايمان لازم است نه؟! آموختن بسيار مهم‌تر است. آموختن اعتقادي به اعتقاد ختم مي‌شود اما يک شرط دارد و آن اينکه ذهن قبل از آموختن از هر اعتقادي آزاد باشد. اين مهم‌ترين درسي است که امام علي(ع) در خطبه اول نهج‌البلاغه مي‌خواهد به ما بدهد. اگر ذهن از هر نوع تصوير از خدا آزاد شد آنگاه است که مي‌تواند ببيند که ((اين اعتقاد يا عدم اعتقاد است که ما را اسير کرده است)) اعتقاد و عدم اعتقاد در واقع همانند هم هستند. آنها فقط دو روي يک سکه(خدا) هستند.يعني صورت مساله را نميتوان پاک کرد و فقط ميتوان به آن پاسخ داد،چرا که صورت مساله در ذهن انسان هميشه بوده و هست و خواهد بود، مثال بارز آن انسانهايي هستند که خود را لائيک بي‌اعتقاد مي‌دانند ، اما من دقيقاً مي‌خواهم بگويم که اعتقاد به بي‌اعتقادي خود نوعي اعتقاد است! بنابراين مي‌توان ايمان و کفر را يکسره کنار نهاد!!!
---دوست من به ياد داشته باش که:
*****بالاترين درجه توحيد رهايي از توهمات است. وقتي پندار نباشد آنچه هست رخ مي‌نمايد*****
با آرزوي موفقيت و سلامتي و شادي و شناخت هرچه بيشتر خويشتن و در نهايت پروردگار يکتا...
خدانگهدار همه عزيزان.