داستانی درباره نیاز ما به عشق، پریشانیمان، عظمت و کوچکی و مهمتر از همه آسیب پذیری ما. فیلم شخصیتهای زیادی دربر دارد، از جمله یک پدر و معشوقه اش، پسر کوچک او به همراه دوست دخترش و...
داستانی درباره نیاز ما به عشق، پریشانیمان، عظمت و کوچکی و مهمتر از همه آسیب پذیری ما. فیلم شخصیتهای زیادی دربر دارد، از جمله یک پدر و معشوقه اش، پسر کوچک او به همراه دوست دخترش و...
فراتر از خرد عام بودن دیوانه از دیگران ! آنگونه که نیچه می گفت !!؟
16
hoseinseyediandi
۱۰ سال پیش
اولین چیزی که درفیلم به چشم می خورد فضای کمدی تلخ و سیاه و کاریکاتورگونه ای ست که از طریق شخصیت ها،دیالوگ ها و موقعیت های گوناگون فیلم ارایه می شود.
از دیدگاه روایت فیلم . دیالوگ ها نیز هیچ یک در پیشبرد داستان فیلم کمکی نمی کنند و صرفا به نوعی از توخالی بودن رابطه ی میان انسان ها سخن می گوید.
مانند دیالوگی که در طول فیلم بارها میان زن و شوهری تکرار می شود.
“زن: پس تو کی طلاق می گیری؟ کی؟”
و جوابی از مرد شنیده نمی شود.
شخصیت های فیلم،آدم های معمولی هستند که از نظر طیقه ی اجتماعی و ویژگی های ظاهری نیز مشخصه ای ندارند. نقطه ی مشترک اکثر آن ها نوعی اعتقاد به”گودو” می باشد که نمودهای مختلفی دارد.
عده ای از آن ها در فرودگاه چمدان های سنگینی را هول می دهند و هیچ کدام به مقصد نمی رسند بلکه بیهوده کاری را ادامه می دهند و به نوعی به وسیله بیشتر از هدف اهمیت داده و درواقع هدف،تنها چشم اندازی وهم آلود است،همراه با جمله ی کلیشه ای”تو باید طاقت بیاری” “به زودی تموم می شه و بعدش ما برای همیشه از این خراب شده می ریم و می تونیم کاری رو که دوست داریم انجام بدیم”
در نهایت فیلم دوست داشتنی است اگر دوست دارید با آهنگ Roy Andersson سیاه برقصید
8
pishii2012
۱۰ سال پیش
بهترین فیلم روی اندرسون
4
permon1361
۹ سال پیش
روی آندرسون در این فیلم در ردای فیلسوفی از دنیا بریده، سرنوشت محتوم انسانها را در جهانی خالی از عشق، شرافت، امید و هرگونه عنصر حیاتبخش روایت میکند. دنیایی که در آن شاعری افسرده، کنج عزلت گزیده و راه سکوت پیشه گرفته، مردی در قامت شعبده باز، ناتوان از هر کاریست که انسانها را به تحیر وادارد، روابط جنسی در بیروح ترین و خنثی ترین حالت ممکن انجام میگیرد. تو گویی در این دنیا دگر هیچ چیزی آنگونه که باید باشد نیست و در نهایت کارگردان اثری خلق میکند که مشابهش را هیچ جای دیگری ندیده ایم و دیدار چندین و چندباره اش به یکی از بزرگترین لذتهای زندگی من بدل شده...
4
arya88arya
۱۰ سال پیش
خیلی ممنون چن وقت درخواست کردم این فیلمو
3
Mohammad Ghasemi
۹ سال پیش
شاعری تشبیه شده به بدبختی سرمایه دار از چیزی که پول درنیاد بدبختی میسازه این سرمایه داره که دستور میده اگر کسی بمیره مهم نیست روایت تاریک و کمدی انسان هایی که انگار مردن و تشبیه تکرار و جمود به مرگ
تکرار تکرار تکرار
توخالی بودن روابط انسانی که سرمایه داری مقرر کرده
کسی که شاعره حرف نمی زنه چون کسی نمی فهمه
راحتتره که حرف نزنه گریه کردن لا اقل یه چیز تکراری نیست
بقیه زیر سلطه ی سرمایه داری فقط دارن درجا میزنن و چشم اندازی که از هدف هاشون دارن فقط یک بهانه است
کشتن دختربچه نشونگر بهانه های توخالی مسئولینه که نمی تونن چیزی رو توجیه کنن و به جاش چیزی که هیچ ربطی به مسئولیتشون نداره رو بهانه میکنن مثل سقوط سهام که هیچ دلیلی براش پیدا نمی کنن و یک دختر بچه رو میکشن
کلاً تمسخر تمام زندگی
مرده ها و مرگ و مقصد و هدف و اینکه بالاخره تموم میشه باید تحمل کنی
ولی همش تکرار تکرار تکرار
3
stingsteveborden8
۸ سال پیش
زیاد بیراه نیست اگه بگیم ابزوردیزم همونطور که با Samuel Beckett به ادبیات اومد با Roy Andersson در سینما نشست. فیلم های اندرسون دنیای متفاوتی دارند عجیب و غریب اما از نهان آشنا و مبرهن! فیلم Songs from the Second Floor محصول ۲۰۰۰ کمدی سیاه و تلخ، کاراکترهایی با کارهای بی هدف و بیهوده که بر دور باطل و تکرار سوارند با دیالوگ های سردرگم و روابطی خنثی. دنیایی که شاعرش از سراییدن دیوانه شده و شعبده بازش از نامقصودی اجرایش بیکاره افتاده و مردمان شهری که ساعت هاست پشت ترافیک گیر کرده اند و به گفته ی خود برای ۴ ساعت ۵۰۰ متر هم جلو نرفته اند! کسی صدا زد گویی تمام مردم شهر به یک مقصد میروند! فیلم به زعم اندرسون طرح واقع نمایی از دنیای انسان هاست! در دو فیلمی که بعد از این از او میبینیم این فضای عجیب و ترسناک دوباره تکرار میشه با روایتی متفاوت. حیف که این کارگردان کم فیلم میسازه... ۷.۵ از ۱۰
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
فراتر از خرد عام بودن دیوانه از دیگران ! آنگونه که نیچه می گفت !!؟
اولین چیزی که درفیلم به چشم می خورد فضای کمدی تلخ و سیاه و کاریکاتورگونه ای ست که از طریق شخصیت ها،دیالوگ ها و موقعیت های گوناگون فیلم ارایه می شود.
از دیدگاه روایت فیلم . دیالوگ ها نیز هیچ یک در پیشبرد داستان فیلم کمکی نمی کنند و صرفا به نوعی از توخالی بودن رابطه ی میان انسان ها سخن می گوید.
مانند دیالوگی که در طول فیلم بارها میان زن و شوهری تکرار می شود.
“زن: پس تو کی طلاق می گیری؟ کی؟”
و جوابی از مرد شنیده نمی شود.
شخصیت های فیلم،آدم های معمولی هستند که از نظر طیقه ی اجتماعی و ویژگی های ظاهری نیز مشخصه ای ندارند. نقطه ی مشترک اکثر آن ها نوعی اعتقاد به”گودو” می باشد که نمودهای مختلفی دارد.
عده ای از آن ها در فرودگاه چمدان های سنگینی را هول می دهند و هیچ کدام به مقصد نمی رسند بلکه بیهوده کاری را ادامه می دهند و به نوعی به وسیله بیشتر از هدف اهمیت داده و درواقع هدف،تنها چشم اندازی وهم آلود است،همراه با جمله ی کلیشه ای”تو باید طاقت بیاری” “به زودی تموم می شه و بعدش ما برای همیشه از این خراب شده می ریم و می تونیم کاری رو که دوست داریم انجام بدیم”
در نهایت فیلم دوست داشتنی است اگر دوست دارید با آهنگ Roy Andersson سیاه برقصید
بهترین فیلم روی اندرسون
روی آندرسون در این فیلم در ردای فیلسوفی از دنیا بریده، سرنوشت محتوم انسانها را در جهانی خالی از عشق، شرافت، امید و هرگونه عنصر حیاتبخش روایت میکند. دنیایی که در آن شاعری افسرده، کنج عزلت گزیده و راه سکوت پیشه گرفته، مردی در قامت شعبده باز، ناتوان از هر کاریست که انسانها را به تحیر وادارد، روابط جنسی در بیروح ترین و خنثی ترین حالت ممکن انجام میگیرد. تو گویی در این دنیا دگر هیچ چیزی آنگونه که باید باشد نیست و در نهایت کارگردان اثری خلق میکند که مشابهش را هیچ جای دیگری ندیده ایم و دیدار چندین و چندباره اش به یکی از بزرگترین لذتهای زندگی من بدل شده...
خیلی ممنون چن وقت درخواست کردم این فیلمو
شاعری تشبیه شده به بدبختی
سرمایه دار از چیزی که پول درنیاد بدبختی میسازه
این سرمایه داره که دستور میده
اگر کسی بمیره مهم نیست
روایت تاریک و کمدی انسان هایی که انگار مردن و تشبیه تکرار و جمود به مرگ
تکرار تکرار تکرار
توخالی بودن روابط انسانی که سرمایه داری مقرر کرده
کسی که شاعره حرف نمی زنه چون کسی نمی فهمه
راحتتره که حرف نزنه
گریه کردن لا اقل یه چیز تکراری نیست
بقیه زیر سلطه ی سرمایه داری فقط دارن درجا میزنن و چشم اندازی که از هدف هاشون دارن فقط یک بهانه است
کشتن دختربچه نشونگر بهانه های توخالی مسئولینه که نمی تونن چیزی رو توجیه کنن و به جاش چیزی که هیچ ربطی به مسئولیتشون نداره رو بهانه میکنن مثل سقوط سهام که هیچ دلیلی براش پیدا نمی کنن و یک دختر بچه رو میکشن
کلاً تمسخر تمام زندگی
مرده ها و مرگ و مقصد و هدف و اینکه بالاخره تموم میشه باید تحمل کنی
ولی همش تکرار تکرار تکرار
زیاد بیراه نیست اگه بگیم ابزوردیزم همونطور که با Samuel Beckett به ادبیات اومد با Roy Andersson در سینما نشست. فیلم های اندرسون دنیای متفاوتی دارند عجیب و غریب اما از نهان آشنا و مبرهن!
فیلم Songs from the Second Floor محصول ۲۰۰۰ کمدی سیاه و تلخ، کاراکترهایی با کارهای بی هدف و بیهوده که بر دور باطل و تکرار سوارند با دیالوگ های سردرگم و روابطی خنثی. دنیایی که شاعرش از سراییدن دیوانه شده و شعبده بازش از نامقصودی اجرایش بیکاره افتاده و مردمان شهری که ساعت هاست پشت ترافیک گیر کرده اند و به گفته ی خود برای ۴ ساعت ۵۰۰ متر هم جلو نرفته اند! کسی صدا زد گویی تمام مردم شهر به یک مقصد میروند! فیلم به زعم اندرسون طرح واقع نمایی از دنیای انسان هاست! در دو فیلمی که بعد از این از او میبینیم این فضای عجیب و ترسناک دوباره تکرار میشه با روایتی متفاوت. حیف که این کارگردان کم فیلم میسازه... ۷.۵ از ۱۰
behtarin kare Roy Andersson az nazare man