«شاه لايوس» (بارتولي) فرمان مي دهد تا پسر نوزادش، «اديپ»، را در صحرا رها کنند. اما چوپاني (داوولي) «اديپ» را نجات مي دهد، به دربار کورنت مي برد و «شاه پوليبوس» (بلاشمي) او را به فرزندي مي پذيرد. «اديپ» بزرگ مي شود (چيتي) و خيلي زود نيز از پيش گوي معبد دلفي مي شنود که روزي پدرش را خواهد کشت و با مادرش ازدواج خواهد کرد...
«شاه لايوس» (بارتولي) فرمان مي دهد تا پسر نوزادش، «اديپ»، را در صحرا رها کنند. اما چوپاني (داوولي) «اديپ» را نجات مي دهد، به دربار کورنت مي برد و «شاه پوليبوس» (بلاشمي) او را به فرزندي مي پذيرد. «اديپ» بزرگ مي شود (چيتي) و خيلي زود نيز از پيش گوي معبد دلفي مي شنود که روزي پدرش را خواهد کشت و با مادرش ازدواج خواهد کرد...
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
من فقط یه چیز درباره فیلمای پازولینی میگم : راکورد و گریم و طراحی صحنه همشون تو حلقم.
در واقع اینهایی که گفتم اصول اولیه فیلمسازی که پازولینی خدا رو شکر هیچکدوم از فیلمهاش ندارن.
تو همین فیلم خلاقیت موج میزنه خب آخه وقتی صحنه های شبیه هم رو ۱۰۰۰ بار نشون بدی که فقط طرف باید احمق باشه و لذت ببره. تازه همینیم که میبینن به خاطر صحنه هایی که لباس تن کسی نیست که اینم تو فیلماش تقریبا ۸۰ درصدش رو تشکیل میده.آق من احمق من نفهم من بی شعور از این آدم بدم میاد.
#ادیپ_شهریار#پیر_پائولو_پازولینی#سوفوکل
خنجری فرو میکنم در چشمانم،از روی دانایی،تا دیگر از جبر دیدن حقارت انسان در بردگی تن رهایی یابم.
دیگر توان مبارزه با هوسم نیست،تاب چشم بستن روی جبر واقعیت را هم ندارم.
پس نابینایی آخرین پل فرار است،زیرا نای تفکر ندارم،چونان هزاران تن که خو گرفته اند با این سرنوشت محتوم،با این جبر در انتخاب.
ادیپ پازولینی برخلاف ادیپ نمایشنامه ی سوفوکل دانا نیست،نقطه ی مقابل روشنفکری ایست،بنده ی تن است،بازوانش حلال مشکلاتش است،به جبر سرنوشت اش تن داده و اهل مبارزه نیست.
و چه زیبا پازولینی با جامپ های زمانی اش از حال به گذشته، و در انتها از گذشته به حال،ادیپ را نه شهریار تبس،بلکه انسانی نوعی باز مینماید،نماینده ی تمامی انسان های تاریخ
هرچند که با پرش به ایتالیای دوران فاشیستی،بار دیگر عناد خود را با فاشیستها عیان میکند.
فیلم پازولینی برخلاف نمایشنامه ی مینیمال سوفوکل، پر از پر گویی های تصویری است،مملو از جزییات، و بازی های بسیار غیر واقعی برای فاصله گذاری،تا هر لحظه کارگردان سوم شخصی حاضر باشد در پس تصاویر،و خواسته هایش را تحمیل کند بر بیننده،همچون جبر تحمیل شده بر ادیپ نوعی.
اخه مردك مرده شور تورو ببره با اون فيلمت.
من موندم پازوليني يعني چي.
تو خود ايتاليا اينو هيچي حساب نميكنن. رفتم و ديدم كه ميگم
چرا فیلم های دیگه کارگردان رو برداشتین؟ واقعا که!
سال فیلم رو اشتباه زدین...این فیلم برای سال ۱۹۶۷ هست